من دبستان بودم دوستم اومد یه چیزی تو ذهنم به زبون خودمون زمزمه کرد منم فقط ریتمو حفظ کردم رفتم همونو تو گوش معلممون خوندم
آقا با چشای از حدقه بیرون زده چنان خفه شو بهم گف که شاشیدم رو خودم
بعدش فهمیدم معنیش اینه ....
فردا شبه عیده پدربزرگم مادربزرگ تو رو می....😑