2777
2789
عنوان

دلم خیلی پره از دست خانواده ی شوهرم خدا کنه ک جوابشو پس بدن

| مشاهده متن کامل بحث + 1086 بازدید | 63 پست
الان ازدواج کردی؟؟مطمنم مادرشوهر من خییییلی بدتر از مادرشوهر توعه تو رومم بهم حرف میزنه واقعا دلش سی ...

اره ازدواج کردم...عزیزم هیچوقت  نگو بدتر چون بخوام برات بگم ی کتاب لازمه بنویسم من مادرشوهرم یبار رفتم شیر بدم بچمو از تو پذیرایی فشم میداد ب خودم خونوادم بعد من اومدم بیرون ب رو خودم نیاوردم ی روانی ب تمام معنا بود یبار شوهرم رفت سفر کاری ی شب خونشون م.ندم فرداش با فش بیرونمون کرد دخترم نوزاد بود میگفت ن خودتو ن بچتم ادم حساب نمیکنم و فشای رکیک و ناموسی گفتم بخدا ب پسرت میگم خنده شیطانی میکرد میگفت برو پسرم باور نمیکنه حرفاتو گوش هم نمیده ....چهرش مثل شیطان بود وای خدا شکر ک از دستشون راحت شدم برن بدرک

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

وای خداازش نگذره خدا جواب این آدما رو دیر یا زود میده من یقین دارم ک هرررررآدمییییی نمیمیره تا بلایی ...

منم سپردمشون دست خدا البته خدا با خوشبخت بودنم عذابشون داد سختیای منم جبران کرد واسم شکر میکنم هزار بار...هیچی نگرفتم ن مهریه ن هیچی فقط خودمو نجات دادم مثل جنازه بودم خانوادم نجاتم دادن 

منم سپردمشون دست خدا البته خدا با خوشبخت بودنم عذابشون داد سختیای منم جبران کرد واسم شکر میکنم هزار ...

خداروشکر ک الان زندگیت خوبه عزیزدلم دیگه اصلا ب گذشته فکر نکن من نمیتونم ب طلاق فکر کنم خانوادم پشتم نیستن شوهرمم خییییلی دوس دارم و میدونم شوهرمم از خانوادش دل خوشی ندارم مجبورم تحمل کنم ولی هیچوووقت دیگه خونشون نمیرم باهاشون هم کلام نمیشم

واااای واقعادشیطان بوده چ زن تررررسناکی خدا بهت رحم کرد 

اره گلم ...یبار نصف شب اومد خونه ساعت ۲ نوزادم کنارم تو خواب بودم دستمو گرفت برد اتاق زد دوماغمو  شکوند زنگ زد ب مادرش گفت زدمش الانم نفهمیدم چرا منم جونم ب لبم رسیده بود رفتم بیمارستان شکایت کردم ۵۲ملیون دیه اومد براش اومد نقش بازی کردن منو برگردوند ولی برااین بود رضایت بدم ..رضایت دادم دیگه باز شروع شد گفتم من موندم بخاطر دخترم ولی اون که ن بچه واسش مهمه ن من بعد بچم هربار باید کتک خوردن منو ببینه تو جنگ و دعوا دیگه تموم شد خدا نجاتم داد هرشب با گریه میخوابیدم دعا میکردم خدایا کمکم کن..

خداروشکر ک الان زندگیت خوبه عزیزدلم دیگه اصلا ب گذشته فکر نکن من نمیتونم ب طلاق فکر کنم خانوادم پشتم ...

ایشالا درست بشه واست...نه فکرشم نمیکنم ولی اگرم فک کنم فقط شکر میکنم ک تموم شد اون روزا.

اره گلم ...یبار نصف شب اومد خونه ساعت ۲ نوزادم کنارم تو خواب بودم دستمو گرفت برد اتاق زد دوماغمو&nbs ...

چ شرایط سختی داشتی و شوهرتم چقد شبیه مامانش بوده حتی از مامانشم بدتر بوده خدا بهت کمک کرده بچه ت الان کجاس؟

ایشالا درست بشه واست...نه فکرشم نمیکنم ولی اگرم فک کنم فقط شکر میکنم ک تموم شد اون روزا.

ممنونم عزیز دلم میدونم چ سختیایی کشیدی ولی هرچی بود تموم شد من مطمنم هرچقد حرص بخورم مادرشوهرم آدم نمیشه و همیشه همینه فقط میخوام دیگه دور باشم ازش و کم تر حرص بخورم برام دعا کن 

چ شرایط سختی داشتی و شوهرتم چقد شبیه مامانش بوده حتی از مامانشم بدتر بوده خدا بهت کمک کرده بچه ت الا ...

اره شوهرم خوب بود بعد بدنیا اومدن دخترم خیلی عوض شد خیلی....دخترم پیش پدرشه عزیزم حضانتشو دادم اوایل پیش خودم بود ولی خیلی اذیتم میکردن دیگه دادم بهشون

ممنونم عزیز دلم میدونم چ سختیایی کشیدی ولی هرچی بود تموم شد من مطمنم هرچقد حرص بخورم مادرشوهرم آدم ن ...

برات دعا میکنم انشالله ک خدا دورشون کنه زبونشونو ببنده...فقط نزار بچه دار بشی فعلا 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز