بدترین کاری که از مهمونتون دیدین چی بوده؟🙄🙄😊

وقتی سرکار بودم تو فریزرم نگا کرده بود .وقتی ریخته بود بهم بسته ها رو فهمیدم.همه جارو گشته بود

یکی از وسایل خونمون شکسته بود و توان مالیشو نداشتیم عوض کنیم.

مدام اون وسیله ی شکسته رو تکون میدادن و میخندیدن!

زنداییم با صابونی که ۳۵۰ داده بودم معذرت می‌خوام ک...ن نوزادشو توی روشویی خونمون می‌شست 

و اینگونه شد که از خود بچه و زنداییم فراریم،🤣

امروز اومدن خونه مون ب غذای مامانم میگفتن نمیدونم دلم مون بشه بخوریم یا نه بعدش اومدن اتاق مون‌نگاه کردن

اول از همه از مهمون سر زده متنفرم خودمم سر زده جایی نمیرم هیچوقت.....مهمونی که بیاد و بچشو کنترل نکنه و تمام اسباب بازی های پسرم شکونده بود گذاشته بود تو کشو.....

مهمون که میاد با بچه هام دعوا میکنن

بچهشو ول کرده بود تو خونه تازه عروس بعدشم هر هر می‌خندید بچشم یه زبون نفهم وحشی خرابکار

اینکه یکی اومده بود خونمون، در یخچال رو باز می‌کنه میگه ببینم چیا دارین.

یا اینکه یکی میاد مهمونی بعد تا پاسی از شب می‌مونه. من واقعاً آخر شب دلم استراحت میخواد 

4 تا شیرینی خورد 

بدون اجازه از تلفن شماره گرفت

بدون در زدن بچشون اومد داخل خونه😐

یه چند نفر  دیگه یخچال مون  نگاه کرد در و باز کردن😐😐😐😐

من فقط یبار خواهرشوهرم اومده بود منم خورشت مرغ و برنج و سالاد و.. درست کردم تا دیدش به شوهرم گفت پ مرغه؟ دلت نمیاد گوشت بخریا،، اون و شوهرم خسیسن مثلا مسخره میکنن همو😑

ولی من یجوری شدم😓

میان خونت دسته جمعی بعد باهم پچ پچ میکنن و ریز ریز میخندن خیلی زشته یا میری خونشون می‌بینی همون جمع هستن بازم همینکارو میکنن 

یه مهمون داشتم و نهایت احترام و پذیرایی رو ازش کردم اومد دخترشو که نیاورد از اول هم گفت ما آجیل میخوریم فقطط به خروس و مرغ عسل می‌دیدم و روی دسته مبل نشسته بود 

شوهرش گفت چقدر غذا خوشمزه شده دوبار کشید خورد ولی این بهش برخورد همسرش اینجوری گفت

بچه ش لیمو شیرین هارو دونه دونه با چاقو سوراخ می کرد پرت می کرد بعد خاله بچه به آبجیش می گفت نذار اینکاررو کنه پاشو نذار مامانه بچه می گفت عییییب ندااره مامان قربونت بره پرت کن پرت کن 

یعنی دوست داشتم خفه ش کنم 😡😡