هجوم ناخودآگاه وقایع و خاطرات ناخوشایند به ذهن همسرم

سلام.طاعات قبول

ما حدود سه سال و نیم هست که ازدواج کرده ایم . تو این مدت پدر من و پدر همسرم کارهایی انجام دادن که مارو خیلی اذیت کرده و باعث شده که برنامه هایی که برای زندگی مشترکمون داشتیم به تاخیر بیفته و بالطبع اون احساس ناامیدی و بی انگیزگی و ناراحتی های زیادی تو این مدت داشتیم.

سعی کردیم که رفت و آمد و ارتباطمون رو با خونواده ها کمتر کنیم که حرفا و کارهاشون کمتر رو زندگیمون اثر بگذاره.

همسرم 28 سالشون هست.چیزی که آزارشون میده و شدیدا تمرکزشون رو بهم میریزه(گاهی چندساعت یا چندروز  یا تا یک هفته اثرش همراهشون هست)و باعث میشه که به طرق مختلفی بخواد این حس بدشو تخلیه کنه.یا باهربهونه ای عصبی میشه و داد بزنه یا کاری بکنه که بعدا از انجامش پشیمون بشه و بدتر بهمش بریزه.

این اتفاق بیشتر موقعی که تنها هستند یا کاری انجام نمیدن و مخصوصا موقع مطالعه درساشون که به تمرکز و دقت بیشتری نیاز دارن سراغشون میاد

وقتی هم که این اتفاقات میفته تا چندروز زندگیمون تحت تاثیر قرار میگیره و کم کم بعد چندروز شرایط بهتر میشه.

میخواستم از مشاوران و روانشناسان

محترم راهکاری بخوام که حال همسرم بهتر بشه و این افکار مزاحم رو بتونه کنترل کنه.چون خیلی انرژی و وقت و انگیزه ازمون میگیره که این خودش حس بدی به آدم القا میکنه

با تشکر