کاربر قدیمی ام ولی با ی اکانت دگ اومدن ک کسی نشناسدم
یک سالو نیمه جدا شدم بعدش با یکی اشنا شدم بعد چند ماه صیغه کردیم
خانوادش دوستو فامیلو اشناهاش همه رابطمونو میدونن بجز خانوادم
دخترم ۱۵ سالشه با من زندگی میکنه گهگداری هر ده روز یا دوهفته یبار میره پیش پدرش یک شب می مونه
الان مشکل اینجاست ک من با نامزدم نمیتونم باشم نامزدمم جوریه ک من میخام یعنی بیشتر ویژگی هایی ک مد نظر منه رو داره مهمترینش اخلاقشه ک درکم میکنه تو همه چیز و احترامو پیش همه نگه میداره مخصوصا پیش خانوادش
با دخترمم رفتارش خیییلیی خوبه
اما دخترم دوست نداره هیچ مردیو کنارم ببینه میگ از این اقا بدم نمیاد رفتارشم خوبه اما نمیخام ازدواج کنی
اما من میگم من ک تو زندگی اولم این همههههه سختی کشیدم چرا نباید الان ک یکیو شناختم ب دلم نشسته چرا نباید زندگی کنم
چند شب پیش گفت بین من یا اون یکیو انتخاب کن گفتم تو
گفتم اصن باهاش بهم میزنم اینو هم قبول نمیکنه میگ ن بهم نزن نمیخام تنها باشی
میگ وتایی ک من نیستم بیاد پیشت وقتایی ک هستم نیاد
اما دخترم ک همش نمیره پیش باباش بیشتر با منه از طرفی هم بهش گفتم من نمیخام بفرستمت خونه باباتو مادربزرگو فلان میخام توهم پیشم باشی تو خونه باش تو اتاقت راحت باش
میگ ن
نمیدونم چکار کنم واقعا