یه جاری دارم خیلی تمیزه. میرم خونشون اصلا راحت نیستم. باید دست به سینه بشینی.خیلی سر وسایلش احساس میکنم میترسه. همش استرس داری یه آشغالی چیزی نریزه زمین. بچه های من که از روی مبل تکون نمیخورن. یعنی خودم بهشون گفتم چون ممکنه یه خرابکاری کنند.برای شام دعوت میکنه نمیگذاره اصلا پاتو دم آشپزخونش بذاری میگه فردا بیکارم خودم جمع میکنم. من خونش کلا معذبم و این مدلی دوست ندارم
خودم دوست دارم مهمون میاد خونم بهش خوش بگذره. سر وسایلای زندگی م هم اصلا نمیتریم. وسیله برای لذت بردن و خراب شدنه
احساس میکنم آدمای اینجوری کلی وقت و انرژیشون سر تمیزکاری و وابستگی به اسباب و اثاث زندگیشون تلف میشه