گفتی مدرسه یادم اومد😂
دبیرستان بودیم یکی از معلمامون نیومده بود...ما هم در حال رقص و بگو و بخند بودیم.یه ناظم سم داشتیم که سیبیلو بود،همشم ابرو و سیبیل و ناخنای مارو حتی وسط کلاس یهو وارد میشد و چک میکرد...
ماهم وسط رقص یهو اومد داخل...گفت چتونه مگه عروسی باباتونه؟همه کپ کرده بودیم یهو یکی از بچه های سر کلاس گفت بله عروسی پدر منه،اصلاح کنید بیاید😂😂😂همه میترسیدم بخندن...من جوری زدم زیر خنده که داشتم از هوش میرفتم😂😂😂
من کلا نمیتونم جلوی خندمو بگیرم هیچوقت متاسفانه.همیشه اولین نفر میزنم زیر خنده😂