ما ۳سال باهم دوست بودیم بعد اومد خواستگاری ازدواج کردیم ولی هیچکدوم از خانواده ها نمیدونن دوست بودیم ،آخه بد میدونستن، حالا من یکم از ازدواجم پشیمونم بخاطر خانواده شوهرم آخه مادرشوهرم خیلی اذیتم کرد خیلی اخلاقای خاصی داشت ، ولی یه موقع ها پیش خودم میگه شاید بهتر از شوهرم از نظر اخلاقی نمیتونستم پیدا کنم ، مثلا هیچی از من پنهون نمیکنه مخصوصا راجب خانوادش ، اونا چرتی پشت من بگن سریع طرف منو میگیره جوابشونو میده ،۵ ساله عروسی کردم تو این ۵ سال نشده چیزی بگن جلو روم این از من دفاع نکنه ،مثلا یه دفعه مادرشوهرم بهم تیکه انداخت جوابشو داد گفت پاشو بریم ، چند بار سر من باهاشون قهر کرد ، من خیلی وقتا از دست مامانش ناراحت میشم راحت بهش میگم مامانت اینجوریه اونجوریه من راضی نیستم اونم میگه ولشون کن یا مثلا کاری میکنه ناراحتیم رفع بشه اون موقع، (اخلاق خیلی خوبش همینه دیگه ،هیچ وقت هیچ خبری از منو زندگیم به خانوادش نمیگه ،هیچییییی) شده الکی رفتم چیزی خریدم گرون بوده میدونستم اونا بفهمن میخوان دخالت کنن جلو شوهرم گفتم مامانم خریده😆اونم عادی نگاه میکنه