سیاست های زنانه😉

خوب نگودگه گفتم من باکلمات بازی میکنم

من سیاست رو قبول ندارم 

دوس دارم خودم باشم 

من فقط مثل گربه شِرک خودمو مظلوم میکنم سیاست دیگه ای ندارم 🥺🥺🥺

خوش به حالت که بچه ات ساعت 9 میخوابه بچه هام تا 12 بیدارن

سیاست کثیفه دوسش ندارم

دقیقاااا 👌🏼 

وقتی مهمون هستیم خونه مادرشوهرم،جاریم کار نمیکنه همش دوسال از من بزرگتره می‌ره میشینه منو خواهر شوهرم باید همش سرپا باشیم،نمیدونم چجوری رفتار کنم؟

یکاری کرده مادرشوهرمم چیزی میخواد یا کاری هست به من میگه به اون نمیگه.بنظرتون چ جور رفتار کنم

_هر چی میشه صاف نذارید کف دست شوهرتون برای مثال یه طرفی رو میشکونید تا اومد خونه عین خنگا نگید امروز فلان ظرفو شکوندم یا امروز لباستو سوزوندم یا امروز غذا خراب شد مجبور شدم دوباره درست کنم این چیزایی که شما رو در چشم همسرتون بی عرضه میکنه نگید بهش.

_از اول زندگی ازش پول بگیرید عادت کنه خیلی قناعت نکنید چون تلاش شوهرتون کم میشه در زندگی میگه خب با همین بخور و نمیر داریم زندگی میکنیم دیگه زنمم که هیچی نمیگه خرجی هم نداره

_خونه مادرشوهر مخصوصا بهترین لباس ها و ارایش و...رو داشته باشید عین یک مهمان محترم برید اونجا و هفته ای یک بار بیشتر نرید و صمیمی نشید اصلا

_رازهای خانواده تون رو کف دست شوهرتون و خانواده ش نذارید که بعدا باهاش بزنن توی سرتون یا سو استفاده کنن

_شوهرتون رو با کسی مقایسه نکنید و بی عرضه حلوه ش ندید همیشه ازش تعریف کنید و بهش اعتماد به نفس بدید حتی اگر اینطور نیس

_کتاب زیاد بخونید

_توی کارهای زنونه شوهرتون رو دخالت ندید مثلا برای خرید های تولد و روز مادر و پدر و...تا جای امکان خودتون بخرید یا برای مهمونی خودتون تصمیم بگیرید غذا چی بپزید و...

بنظرت اونی که چند ساله ازدواج کرده و سیاست نداشته و به اشتباه با خانواده شوهرش صمیمی شده و همه ی اون عواقبی هم که گفتی رو براش داشته الان که متوجه اشتباهش شده چیکار میتونه بکنه 

اتفاقا با اینکه اون غریبه س و من فامیل خیلی حدو مرز نگه داشتم واصلا باهاشون صمیمی نشدم،چون دوس ندارم اونام بتمن صمیمی بشن.جاریم هم اوایل اینطوری نبود خیلی کار میکرد حتی تو خونه تکانی عید می‌رفت کمکشون ولی من نمی‌رفتیم بنا به عقیده ی خودم.ولی الان ی مدته این فازو برداشتە،فک میکنه خیلی بزرگه میره میشینه ازش پذیرایی کنن