پنج ماه پیش رفتیم شمال با خاله هام بحث بود ک تلکابین شب بالای کوه برق داره میگفتن ن من اصرار ک چرا بابا داره مگ میشه مردم میگردن تو جنگلش بعد بحث بالا گرفتم گفتم نخیرم همین ک گفتم برق هس یهو مامانم این وسط برداشت گف تو ها چرا دیوانه شدی امروز همه خندیدن منم چون مادرم بود سکوت کردم