اومد زنگ زد جواب دادم گف من شوخی کردم باهات میشه برگردی دلم برات تنگ شده من بهش گفتم نه دیگه. از چشم افتادی گف مطمئنی دیگه منو نمیخوای کفتم اره گف ببین چقد برام ارزش داشتی واس خاطرتو غرورمو گذاشتم کنار بهت پیام دادم که بیا باهام باش ولی تو داری میگه نه من تا حالا از کسی واسه موندنش اصرار ولی تو برام فرق داشتی با اونا، من باز حرف خدمو زدم که دیگه نمیتونم مث سابق شم باهات گف باشه دیگه نیایدبگی پشیمونم میخوام برگردم گفتم ن پشیمونی ت کار من نی دیگه تصمیممو گرفتم نمیتونم باهات باشم
بعد رفت و بلاکم کرد من یکم عذاب وجدان گرفتم فقط
شما چه نظری دارین؟