بابام ادم مهربونيه كلا به قول خودش هميشه ميگفت همهرو دوست داره
ولي نميدونم چرا از شوهرم خوشش نمياد
شوهرم ادم مهربونيه
ساده و روستايي طورن
به قران تا حالا هيچ بي احترامي نكرده
فقط گاهي ازش ماشين ميگيره
دوماهه عقديم
چون موتور داره خودش الان ك سرده چند بار كار واجب پيش اومد رفتم بهش گفتم ماشين بده خودمم بودم
وقتي تنهايي جايي ميخواد بره ماشين نميگيره
همش پشت سر به خواهر يا مادرم ميگه زودتر جهازشو بده برن
يا ميگه از فلاني (يه فاميل داريم ك خيلي داغونه) بدتره
شوهرم زياد مياد خونمون خودش با پدرش نميسازه نامادري داره
فكر ميكنه خونه ما خيلي دوسش دارن
نميدونه من پشت سر چه حرفايي ميشنوم
خيلي دلم شكسته