2777
2789
عنوان

لطفا بگین با مادر شوهرتون چطور رفتار میکنین

| مشاهده متن کامل بحث + 506 بازدید | 34 پست

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

چجوری همسرمو همراهم کنم 

راستش از اول عقدمون تا الان خیلی ازش دلخور شدم حتی رابطه منو همسرم دچار خدشه شده چون حس میکنم خوب ازم حمایت نمیشه ینی از زندگیم بدم اومده 

چجوری همسرمو همراهم کنم 

گفتم اگه عاقله عزیزم با حرف زدن و برنامه ریختن برای تربیت و اینکه باهم همراه باشین ک دیگرلن دخالت نکنن ...اگر هم عاقل نباشه ک کارت سخت میشه مث من...

فقط اینو بدون درمورد هرچیزی ک با کسی حرف بزنی یعنی اجازه نظردادن میدی... 

رل ندارم تازه کات کردم و از یه رابطه سمی اومدم بیرون و احساس راحتی میکنم شوهر ندارم مادر شوهر هم ...

همه مادر شوهرا بد نیستن

خود مادر شوهرم زن خوبیه اما زیادی تو همه چی دقت میکنه کلافم کرده هم خیلی حرف میزنه هم  انرژی منفیه هر چی هم ازم میبینه یا از بقیه میبینه میره میگه دهن لقه

گفتم اگه عاقله عزیزم با حرف زدن و برنامه ریختن برای تربیت و اینکه باهم همراه باشین ک دیگرلن دخالت نک ...

من حرف نمیزنم خودش خیلی حرف میزنه .اما نکته خوبی گفتی شاید از دهنم در رفته خودم اجازه دخالت دادم 

راستش تو این یکسال زندگی اندازه ده سال بزرگ شدم و پیر شدم دوست دارم کسی منو بشنوه برا همین اومدم اینجا ثبت نام کردم از بس دلم پره 

من حرف نمیزنم خودش خیلی حرف میزنه .اما نکته خوبی گفتی شاید از دهنم در رفته خودم اجازه دخالت دادم&nbs ...

البته من نگرانم حرفام نکنه باعث شه کسی یاد سختی زندگیش بیوفته و تاثیر بد بزاره تو زندگیش 

ولی بخدا خیلی خستم از طرفی فشار روحی از طرفی استرس زایمان از طرفی استرس مادر شوهرم 

من حرف نمیزنم خودش خیلی حرف میزنه .اما نکته خوبی گفتی شاید از دهنم در رفته خودم اجازه دخالت دادم&nbs ...

اره عزیزم حتی حرفای روز مره واینکه من همینطوری ی چیزی تعریف کردم دیدم عههه داره نظر میدهو یا ی برداشتی کرده و قضاوت و....    واقعا بیخود نیست ک گفتن سکوت حکمته و آدم عاقل کم حرف

البته من نگرانم حرفام نکنه باعث شه کسی یاد سختی زندگیش بیوفته و تاثیر بد بزاره تو زندگیش  ولی ...

عزیزم حامله ای و حساس ... این حساسیتها روت میمونه اگر زیاد بهش فکر کنی.... من متاسفانه تا از خواب پا میشم انگار جنگ و دعوا دارم با مادرشوهرم و همش درحال عقده گشایی هستم..دست خودم نیست چون از اول همینطور بودم... ولی ب ی نتیجه رسیدم ک دیگه نه حرف بزنم و هم کم ارتباط بگیرم

اره عزیزم حتی حرفای روز مره واینکه من همینطوری ی چیزی تعریف کردم دیدم عههه داره نظر میدهو یا ی برداش ...

اجی من قبل اینکه عقد کنم برا بله برون زنگ زد به مادرم گف یه لباسی تنش کنید و یه ارایش ملایم من خواهر شوهرامو میارم و...فکر کن قبل از عقد این زن تو این مواردم حرف میزنه من بم بر خورد اومدم از ماه عسل به ساق دستام نگا میکنه میگه خب تازه عروسی سفید نداری   گل های عروسی رو که رو زمین پر پر کردم خواستم بندازم دو ساعت حرف زد گف ننداز و سلیقه به خرج بده و بزار برا سالگردی چیزی بعد گف انگار تو بلد نیستی .این ها فقط چند تا مثاله از اول زندگیم تا الان کلافه شدم الان گاهی از زندگیم خوشم میاد اما اکثر اوقات افسردم .مثلا تصمیماتی گرفتم کتاب بخونم و نمیدونم چی اما ته دلم خستم .گاهی از ازدواجم پشبمون میشم اندازه موهای سرم 

عزیزم حامله ای و حساس ... این حساسیتها روت میمونه اگر زیاد بهش فکر کنی.... من متاسفانه تا از خواب پا ...

یه چیز بگم جنگ کنی با همسرت دربارش حرف بزنی اینا فقط اتیش زندگیتو زیاد میکنند  خودتو مشغول کن من الان دارم یکم خودم مشغول میکنم بهترم و رابطتو با همسرت خوب کن سعی کن وقتی شوهرتو میبینی اصلا یاد مادرش نیوفتی محبت همسرت جلب کن 

یه چیز بگم جنگ کنی با همسرت دربارش حرف بزنی اینا فقط اتیش زندگیتو زیاد میکنند  خودتو مشغول کن م ...

به نظرم این چیزا که اتفاق میوفته با شوهرامون دربارش حرف نزنیم چون اونا مقصر نیستن و درثانی میوفته بین ما و مادرش .وحتی اگه حق با ماست باز احترام مادر واجبه نمیشه که بره با مادرش جنگ کنه .یا بگه چرا به زنم گفتی مثلا جوراب سفید بپوش اینا در نظر مردا خاله زنکی هستن من تجربه دارم که میگم ..مادرم بهم میگه کارش نداشته باش بحثو عوض کن .بخند خودتو به نشنیدن بگیر .

البته من نگرانم حرفام نکنه باعث شه کسی یاد سختی زندگیش بیوفته و تاثیر بد بزاره تو زندگیش  ولی ...

عزیزم حامله ای و حساس ... این حساسیتها روت میمونه اگر زیاد بهش فکر کنی.... من متاسفانه تا از خواب پا میشم انگار جنگ و دعوا دارم با مادرشوهرم و همش درحال عقده گشایی هستم..دست خودم نیست چون از اول همینطور بودم... ولی ب ی نتیجه رسیدم ک دیگه نه حرف بزنم و هم کم ارتباط بگیرم

به نظرم این چیزا که اتفاق میوفته با شوهرامون دربارش حرف نزنیم چون اونا مقصر نیستن و درثانی میوفته بی ...

اره .منم رسیدم ک نباید با شوهر مطرح کرد .چون هرچی باشه مادرشه...   مشکل من اینه ک تو ی ساختمونیم و همین بده... مادرشوهرمو دوست داشتم اما چون تو دوران حاملگی بهم گفت عروس هرچی خوبم باشه دختر آدم نمیشه و اینکه کلی اصرارداستن بچه دارشیم ولی همین زن حال بد بارداریم رو مسخره کرد دیگه از چشمم افتاد...بعداز زایمان کلا ازش بدم میاد و هرروز دارم کمتر ارتباط میگیرم تا اعصابم آروم بگیره.... 

اره .منم رسیدم ک نباید با شوهر مطرح کرد .چون هرچی باشه مادرشه...   مشکل من اینه ک تو ی ساختمونی ...

اگه همسرت مشکل نداره یه کلاسی شرکت کن که بش علاقه داری یا مثلا گاهی سر بزن خانوادت اثر داره من خانوادم شهرستانن چند روز رفتیم پیششون روحیم بهتر شد برا زندگی

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز