اواسط تیرماه فهمیدم باردارم
همون موقع خونه ای که سالها منتظر بودیم بهمون تحویل داده بودن شوهرم دات کارهای کابینتو ....انجام میداد
مبلغی پول از پسرداییش قرض کرده بود قرار بود بمحض اجاره رفتن خونه قرضو پس بده
من رفتم دکتر گفت حدودا4هفته هستی باید هفته شیش بیای برای چکاب بعدی
بعد10سال که اقدام کردم برای بارداری یه حس خوب و عجیبی باهام همراه بود
دغدغه های دیگم کمرنگ شده بود و فقط به سلامت جنین و رسیدگی به خودم فکر میکردم
یه شب که همسرم پول اومد توحسابش با پسرداییش تماس گرفت گفت من ساعت12شب میرم دم عابر بانک 10 میلیون قبل ساعت 12 و10 میلیونم بعد ساعت12 واریز میکنم(چون سقف کارت به کارت روزانه10 میلیون بود)
همسرم اماده شد که بره از خونه بره بیرون یهو گفت کیف پولم نیس
نگو نیم ساعت پیش که لباساشو داده بود من بندازم لباسشویی،جیبشو کامل خالی نکرده بود و کیف پولش همراه همه کارتهاش تو لباسشویی داشت شسته میشد
یهو من متوجه شدم و گفتم موضوعو
سرزن کرد منو (کلا اینجور مواقع منو مقصر میدونه نه خودشو)بهم گفت تو باید جیبامو میگشتی....خلاصه عصبی شد اما خیلییی سعی کرد خودشو کنترل کنه اما استرس بدی بهم وارد شد فقط دو سه دقیقه مونده بود تا لباسشویی خاموش بشه و ساعت حدودده دقیقه ب 12 بود
با استرس و ترس زیاد نشستم جلو لباسشویی تا بمحض بازشدن در کارتو پیدا کنم خشک کنم
خیلی استرس کشیدم
سریع کارتو خشک کردم دادم بهش
رفت کار واریز پولو انجام داد و اومد....
سه چهار روز بعدش من افتادم تو خونریزی و تو پنج هفتگی سقط کردم....
روزای سختی گزروندم بعد سقط الان حالم خوبه
اماهمش اونشب و استرسی که کشیدم میادجلو چشمم
آیا واقعا ممکنه دلیل سقطم همون استرس اونشب باشه؟؟