2777
2789

سلام من دوماهه زایمان کردم 

تو این دوماه اسایش نداشتم چون صبحا میاد خونمون به خاطر بچه که نگهش داره به منم میگه پاشو غذا اماده کن برای پسرم از سرکار میاد گشنه نمونه، عادتش داده غذای تازه همون روز میخوره شوهرم 

ظهرم که میخواد بخوابه دوباره عصر بره سرکار میگه پاشو بریم خونمون بخواب اینجا بچه گریه میکنه نمیذاره بخوابی 

شوهرمم به خاطر اینکه ناراحت نشه مادرش یا میگه نمیخواد بخوابه، یا میگه کار دارم، یا به منو بچم میگه بریم خونه ما تا شوهرم بخوابه منم که سخته حالا با بچه کوچیک هی بلند شم برم خونه اونا. با این رفتارش خیلی حرص میخورم نمیدونم چیکار کنم کمک کنید


خب وقتی تنهایین با همسرت حرف بزن بگو ما خانواده ایم بچه هم مال هردومونه باید سختیاشو با هم تقسیم کنیم و بگو ک دوست نداری ن اون بره ن تو بری 

خدایا ممنونتم بخاطر همه خوبی هات   

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

اول باید شوهرت یاد میدادی که مستقل باشه واقعا بعد بچه دار میشدی ، عجب مرد گنده خجالت نمیکشه عوض اینکه کمک شما باشن ... باشوهرت صحبت کن گرچه فکر نکنم اثری داشته باشه کاش همون اوایل ازدوان میرفتین مشاوره 

اول باید شوهرت یاد میدادی که مستقل باشه واقعا بعد بچه دار میشدی ، عجب مرد گنده خجالت نمیکشه عوض اینک ...

شوهرم که وابسته مادرش نیست 

مادرش خیلی حساسه رو پسراش

شوهرمم چیزی نمیگه که یک وقتی مادرش ناراحت بشه

شوهرم که وابسته مادرش نیست  مادرش خیلی حساسه رو پسراش شوهرمم چیزی نمیگه که یک وقتی مادرش نارا ...

هر چیزی حد و حدودی داره ، باید به مامانش بگه نه خانومم تازه زایمان کرده باید کنارش باشم والسلام ، ناراحت بشن شما ناراحت بشی طوری نیست باید حد و مرز هر کاری مشخص باشه 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز