2777
2789

آخر شبی خواب از سرم پریده یاد کاراش می افتم میخوام خودمو جر بدم. اولش که عقد کردیم که تا مدت طویلی چشم نداشت منو ببینه فقط به این دلیل که من غریبی میکردم و نمی تونستم باهاشون ارتباط بگیرم. البته اونام کم محلی میکردن اصلا سمت من نمیومدن. مثلا من تو جمع اقوامشون سلام تعارف میکردم ولی خیلی رسمی . اونام میگفتن من اجتماعی نیستم و فلان... مادر شوهرم هم چقدر میکرد به شوهرم . اونم مثلا میخواست آداب معاشرت به من یاد بده ک دعوامون میشد. هزار باز این مدلی فقط دعوا کردیم اون زمان. روز عروسی ام باز سر کادوی حنابندان دعوامون شد. ینی تا خونه من اشک ریختم شب عروسی... دیگه الان بعد گذشت چهار سال کمی وراجی و دخالت هاش کمتر شده . البته از وقتی عروس جدید آوردن که یکساله عروسی کرده اون... از اون موقع یکم دست از سر من برداشته ولی هنوزم گاها رژه میره رو اعصابم. یه چیز شریکی بخریم به من میگه تو پولشو بریز من بهت میدم سهم خودمو....حالا دادن میده ولی خدا عالمه کی... یا آخر سر پای یه چیز حسابش میکنه. شارژ بخوان زنگ میزنن شارژ بریز از هر ده بار شاید یکبار پولشو بده که اونم نده سنگین ترم...همه خر کاری هاشون هم با شوهر خر و بیشعور منه ولی جونش کف پای جاری دومی و شوهرش هست. چند بار با اون جاریم گوسفند کشتن شریکی واسه مصرف... یه بار نه خودش نه جاریم تعارف نزدن بگو بیاید یه بسته گوشت بدیم به شما البته من اصلااااا توقعن ندارم چون میشناسمشون ولی جمعه هفته پیش من و مادر شوهرم گوسفند کشتیم نصف نصف مثلا... سیرابیش رو که اصلا بدون اینکه بپرسه یا چیزی بگه بار گذاشت و آش درست کرد باهاش و جاریم و بچه هاش هم صدا زد کوفتش کردن...قلوه ای که سهم خودش بود هم داد اونا ببرن. کلی هم اصرار میکرد که از گوشتش ببر کباب کن واسه بچه هات ... انقدر بهم بر خورد که... نه واسه اینکه به اون تعارف میزد واسه اینکه فرق می ذاره. فقط وقتی کار داره یاد من میکنه...

بعد جالب اینجاست جرئت نداره به برادر شوهرم بگه تو که مبادا بهش بر بخوره... بعد هر چی بگه اصلا به دل نمی گیره ولی شوهر من تا بهش بگه بکش اون ور تر یا تا بخواد حرف حساب کتاب بزنه از چشم من می بینه. 

نمیدونم کی از دست این موجود نجات پیدا میکنم

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

مادر شوهره منم جاریمو خیلی خیلی بیشتر از من تحویل میگیره فقطم بخاطر سیاست برادرشوهرمه 

منم میزارم به پای خیلی چیزا که نداشتم میگم اینم روش منم اندازه خودش محبتشو پس میدم 

قبل از حذف ادمای سمی زندگیت شخصیت خودت رو سم زدایی کن
مادر شوهره منم جاریمو خیلی خیلی بیشتر از من تحویل میگیره فقطم بخاطر سیاست برادرشوهرمه  منم میز ...

مادرهمسره من یکصدم کارایی ک واسه اون جاریام کرده مخصوصا واسه اولی واسه من نکرده بعد یبار بهش گفتم گف از تو خیالم راحته میدونم خودت میتونی 😐واسه اوناام میکنه ک ماست مالی کنه کسی نفهمه ک اونا نمیتونن یا صدای شوهراشون درنیاد و باز فامیل نفهمن

parasoo1989@
مادرهمسره من یکصدم کارایی ک واسه اون جاریام کرده مخصوصا واسه اولی واسه من نکرده بعد یبار بهش گفتم گف ...

وای چقدر جالب دقیقا واسه منم همیشه مثلا ما خونه میخریم واسه اونا میخرن ما ماشین میخریم واسه اونا میخرن و صدتا چیز دیگه توجیهشونم اینکه چون اون فامیله ما اینجوری میکنیم 

قبل از حذف ادمای سمی زندگیت شخصیت خودت رو سم زدایی کن
زیاد ب خودشیفتگی توضیحاتت نمیخوند .اما اره واسه منم خیلی وقتا انقد از خودشون تعریف میکنه ‌ ک من فقط ...

دیگه ننوشتم اونو...هیکل بشکه رو داره قیافشم میبینی یاد بدبختیات میوفتی بعد میگه منو بابام نمیخوادت بده به این ... به زور حریف شدن. بعد مثلا اسم یه نفر میاد میگه اگه اون موقع اونو دیده بودم میرفتم واسه فلان پسرم... همین چند روز پیش به من میگه دختر خواهر شوهر خالتو چرا اون موقع که میخواستیم واسه امیر(برادر شوهر کوچیکم) زن بگیریم معرفی نکردی . ما رفتیم اینو گرفتیم درد نمیخوره و فلان. من هی میگم بابا اون اصلا میگه دخترم رو نمیخوام شوهر بدم فعلا .... دوباره میگه نههههه اگه ما می رفتیم به امیر میداد حتما...

فک میکنه خدا فقط یکی از اینا زده 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792