شوهرم تو نامزدی ی سرویس دیگ حر سرویس عقدم خرید
مادرشوهرم گرفتتش تو نامزدی جشنم انداخت
بعد سر ی چی من ناراحت بودم گریه میکردم شوهرم رفت خونشون میخواست خوشحالم کنه رف ب ننش کف سرویسو بده من اونور بودم صداشونو میشنیدم میگف الان ن تو مراسما داری نمیدم شوهرم گف خودم حریدم بده ببینم اونم با حرص داد میخواست واسه خودش کنه آورد داد ب من کف گریه نکن ناراحت نباش اینو برای تو خریدم
تا اونموقع نمیدونستم شوهرم طلا برام خریده و ننش قایم کرده بود
بعد اومد کف این سرمایشه هرچقد گفتم ن گف باید بدی
کاریش نکنید
مراقب باش مادرشوهر من تو رو خوبه خیلی خیلی خوبه پشت ی کارایی میکنه تو هم با شوهرت صمیمی شو ببنین شاید اون زیر میرا ی چیزایی هست
در ضمن فرار بود اون سال یلدایی هیچی نیارن ک فهمیدم سرویس داشته