دیشب خانه اقوام سر زدیم وبرلی خانه خریدنشون کادو بردیم
خانواده همسری خودشون رفته بودن سر زده بودن چیه ما نگفتن که باهم بریم
امروز عصر زنگ زد به همسرم و پرسید چی بردید دیشب یکوقت کم نبرده باشید ابرومون بره
شوهرمم عصبانی شد و گفت چیکار داری چقدر بردیم چرا انقد میپرسی همه چیزو
چ فرقی واسه شما داره
بعدش سه ساعتی گذشت و به من زنگ زد که چی بردید منم گفتم هر چی همسرم داد همونو بردیم
بعد گفت خب بگو چی منم گفتم اگه همسرم میخواست بگه حتما گفته بود
اونم خداحافظی کرد