اون لحظه های نا امیدی که ورق برگشته و حس کردین خدا هست
بگین شاید اروم بگیرم💔😭
لایک
بهتر بود مشکلتو بگی شاید کسی راه حلی داشته باشه
نداشتم هیچ وقت
داداشم ۲۴روز توکما بود خدا برش گردوند بهمون
من یادم نیست،شما بگید
بزرگترین معجزه و هدیه ای که خدا بهم داد دخترم بود
برکت به زندگیم داد با حضورش
شب عروسیمم حامله شدم
ولی کلا مامان شدن دوست داشتم خواهرم نداشتم انگار ابجیمه
وقتی که خدا در اوج ناامیدی دخترمو بهم داد😍
من ی عالمه از اون شب هایی داشتم ک گفتم صب نمیشه ولی صب شد و گذشت انقد زیادن
دكتر گفت هرگز بچه دار نميشي
يكماه بعد با اولين اقدام اونم سطحي و هول هولكي( نه به قصد بچه دار شدن) باردار شدم
تولدبچم
بااینکه دکترا گفتن هرگز تاکیدمیکنم هرگززززززز نمیتونی خودت بچه ای رو ب دنیابیاری وبایدرحم اجاره کنی
ولی خودم بچمو ب دنیاآوردم
وقتی اون بالاسری بخاد میشه شک نکن💔
خدا رو به آبروی حضرت زینب قسم دادم گفتم یا حضرت زینب همه میگن ماشینت پیدا نمیشه توروخدا یه کاری کن تا اینکه شبه تولده حضرت زینب معجزه وار پیدا شد
همون موقع که به آبجی کوچیکم گفتن آب مروارید داره و باید هرچه زودتر عمل بشه و شبی که مادرم تا صبح گریه کرد و فردا صبحش رفتیم دکتر گفت نهه سالمه سالمه و انگار دنیارو به مامانم داده بودن
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
