اصرار مادر پدر، ۶ساله، آره راضیم خدارو شکر
۱۹ سالگی ازدواج کردم الانم خدا رو شکر خوشبختم
دلیلم فقط این بود ک هم سطح هم بودیم کاملا عقایدمون عین هم بود و هس.. این مسئله برام مهم بود خدا روشکر همسرم مثل خودمه نمیتونم تحمل کنم کسی ک باهاش زندگی میکنم با من فرق داشته باشه یا توهین کنه ب عقایدم
طلاق گرفته بودم اومد تو زندگیم از خوشکلیم میگفت منم خرشدم😂،ولی جدی فک میکردم خیلی بهتر ازشوهر سابقمه .مستقل بود شغل داشت دوسم داشت،ازم طرفداری کرد و ااینکه کسی راضی نبود پای حرفش موند
من ۲۰سالمه اقوام تغریبا ن دور ن نزدیک بودیم دوست نبودیم ولی اون دنبال شمارمو اینا بود بعدم اومد خاستگاری و خب خیلی دوسش داشتم خمش میگفتم کاش بابام ن نگه بنظرم هییچ کی ب جز خودش نمیتونه تحملم کنه 😂از بسس خوبم واقعا مرد خوبی هست و عاشقمه فقط تو کارش ب مشکل خورده با شریکاش ممکنه بخان مغازشون جمع کنن اگه نشکل کارش حل بشه خیلی احساس خوشبختی میکنم و پسیمون نیستم
پیدا کردن کسی که بتونه همدم روزهای تنهاییم باشه. بتونم افکارم و عقایدم رو باهاش شریک بشم. بهم علاقه داشته باشیم و به هم احترام بذاریم. به هم محبت کنیم و از هم محبت دریافت کنیم
دوس داشتم تو مسیر زندگی یه همراه داشته باشم. ۹ ساله ازدواج کردم، خدا رو شکر خوشبختم
نامزدم
هیچی از بس گزینه خوبی بود لامصب ترسیدم از دستش بدم
دوس داشتیم همو
بله راضیم خیلی سه ساله ازدواج کردیم
دور از جون همه تون
خریتتتتت
