ازینکه شوهرم هیچی نداشت و اومد خاستگاریم بگذریم ،،تو زندگی مزخرفم سه بار خیانت دیدم البته بار سوم ابروشو بردم و پیاماشو به همه نشون دادم رفتم خونه بابام اما بابام روی حوش نشون نداد و اون اومد دنبالم حالا اینا طولانیه و یه تاپیک اموزنده براتون میزنم
داستان اصلی اینه که منم دو سه سال رفتم سر کار و شوهرمم همش کار و اضافه کاری تونستیم خونه بخریم من از مجردی طلاهای زیادی داشتم همه رو دادم خودشونم خریده بودن اونا رو دادم وبابام یه وام گرفت و یه خونه خریدیم
اون موقع شوهرم گفت شش ماه دیگه به نامت میزنم نصف خونه رو الان دو سال گذشته ....نمیزنه میگه بزنم به اسمت میزاری میری (اخه جاریم این کارو کرده بود)
حالا از دیشب گیر دادم حد اقل باید طلاهای دوران مجردیمو برابرش پول پس بدی
میگه ندارم ک ندارم
میگم ماشینتو بفروش میگه نمیتونم
بچه ها نگید مهر اجرا بزار چون باید برا این کار برم شهرستان خودم و بابام اینا بو میبرن
مامان بابام حال زیاد خوشی ندارن
بنظرتون با چه روشی ازش بگیرم
میخام یه تیکه زمین بخرم بزارم واسه ایندم
من هیچی ندارم صفر صفرم