وقتی واگذار میکنی دیگه نباید بهش فکر کنی ک ب این حال بیافتی وقتی واگذار میکنی ب خدا و قدرتش ایمان داری و خودتو میکشی کنار و میگی این ب من ظلم کرده تو حقمو ازش بگیر و بعد خودت آروم میشی واگذار کن تا آروم بشی ببین من الان ۳۳ سالمه خدا حق منو بعد از نزدیک ب ۲۱ سال از یکی گرفت اونم خیلی بد گرفت
۵ سالم بود پسر همسایه دستمالیم کرد تنها حرکت آخر رو نزد وگرنه همه کاری کرد و این تو ذهن من موند و هزارتا بلا دیگه هم بصورت زنجیر وار سرم اومد گذشت و من بزرگ شدم و اونم زن گرفته بود بچه داشت و زنشم سرکار میرفت زندگیشم خیلی خوب بود دوتا خونه داشتن ماشین و همه چی آقا اینا ب سرشون زد ک برن خارج اول کار زنه جور شد و رفت بعد از یکی دوسال خودش رفت و متوجه شد زنش با ی پیرمرد رابطه داره و باهاش زندگی میکنه بعد زنش قبولش نکرد و این برگشت همه چی رو از دست داد بچه هاشم لز دست داد سکته کرد ۲۷ روز بیمارستان بود و هفته ی پیش فوت شد اون ب من ۵ ساله دست درازی کرد خدا گذاشت تو کاسه اش و زنش شد زیر خوا ب ی پیرمرد خارجی