میگن وقتی آسمون تیره و تار میشه و ابر های سیاه آسمون رو پر میکنند، صاعقه میزنه پ بارون می باره و بعد رنگین کمون در میاد...
این قصه من و همه مادر هاییه که از دست دادن نوزاد تازه متولد شده یا جنین توی شکمشون، مثل صاعقه آتش به قلبشون انداخت و سیل اشک از چشموشن جاری شد و زندگی براشون سیاه شد...
اما خدا باز دامنشون رو سبز کرد و نوزادی توی آغوششون گذاشت... و این نوزاد نازنین، نوزاد رنگین کمانی نام داره و مادر به اصطلاح بارداری رنگین کمانی رو تجربه میکنه.
این بارداری خیلی خیلی خیلی با یه بارداری معمولی متفاوت هست.. از نظر احساسات و عواطف مادر، ببم ها و امید ها... استرس ها و ترس ها... زمین تا آسمان با بارداری قبل متفاوت هست و من با همه وجودم اون رو تجربه کردم.
از ویژگی های این بارداری اینه که نمیتونی تولد نوزاد سالم و زنده رو تصور کنی. ترس داری که به کسی بگی بارداری، چون نمیدونی عاقبت کار چه میشه... و آیا این نوزاد زنده و سالم توی آغوشت خواهد اومد.؟؟؟؟؟
و حتی تا مدت ها پس از تولد فرزندت، اونو باور نمیکنی....