بچه ها من فقط برای این موضوع با سیمکارت خواهرم عضو شدم من طلاق گرفتم بعد توی اون موقع که متاهل بودم باردار نشدم تنبلی تخمدان داشتم بعد از جداییم با یکی آشنا شدم اون ازدواج نداشته هیچوقت. حالا بعد یه مدت گیر داد ازدواج کنیم. یه 5 سالی باهم کات و آشتی داشتیم سرجمع شاید اندازه 1 سال باهم بودیم
یه ماه پیش تولد اون بود گیر داد که باغ اجاره کنیم خودمون باشیم که عکس بگیریم و این چیزا من مخالفت کردم( چون دلم نمیخواست اصلا باهاش تنها بشم) بعد گفت خواهرمم میاد قبول کردم.من خودم ماشین دارم اون ماشین نداره قرار بود برم دنبالش که با ماشین من بریم کلید باغو تحویل بگیریم
من کیک سفارش داده بودم خواستم سوپرایزش کنم اول تنها رفتم کیکو بگیرم بعد برم دنبال اون گوشیم تو ماشین موند وارد قنادی شدم انگار آماده نبود نیم ساعت زمان برد کیکو بدن بهم همش الافم میکردن این آقا چند بار زنگ زده بود گوشیم تو ماشین بود جواب نداده بودم کیکو که گرفتم رفتم دیدم 20 بار زنگ زده زنگ زدم بهش یهو شروع کرد داااااد و هوار عربده میکشید که کجایی چرا نمیای دنبالم صداشم کلفته اصن حالم بد شد داد میزد
منم گفتم صداتو بیار پایین باز داد میزد کجا بودی چرا جواب ندادی منم هرچی میگفتم داد نزن گوش نمیکرد از لجم گفتم دوس داشتم جواب ندم گفت خیلی غلط کردی که دوس داشتی!
بگم بقیشو؟ میخونید؟