من از همگی تون کلی معذرت میخام انقدر تو خصوصی ازم سوال پرسیدن ک ... من شرمنده ام واقعااا
ببخشید چند روز اول خودم حال و حوصله درسا و حسابی نداشتم
مامانش قبل از اینکه بیاد خونه ما با مهدی رفته بودن خونه خواهرش برا دختر خواهرش خواستگاری
وقتی ام اومد خونمون چیزی جز تیکه کنایه و دعوا نبود
قشنگ انگاری اومده بود تموم کنه و بره
مامانش نشست هر چی دلش خواست گفت
مامان منم نتونست سکوت کنه چند بار جوابشو
داد
مثلا برگشته بود ب مامانم میگف من ک با پای خودم نیومدم راضی نبودم اصلا ؛ گویا دختر و پسر مشکل دارن
مامانمم گف من براتون کارت دعوت نفرستاده بودم اینا هم مشکل شون شمایید نه چیز دیگ
کلا همینجوری هر چی دلش خواست گف
پسره هم لال بود هیچی نگف
دیگ کلا انقدر فضا سمی بود بعد حرفا و چایی و میوه پاشدن رفتن
باباش هم معذرت خواهی کرد و خودشم معذرت خواهی کرد ...
فقط دیروز پیام داده بود من بدون تو میمیرم
منم جوابشو ندارم