سلام خوبین درسته مهمون حبیب خداست ولی یه روزدوروز
پدرشوهرم متولدسال ۴۹ هست ازشهرستان میخوادبیادخونمون یک ماه بمونه تنهاست مادرشوهرمم فوت کرده ماه پیش خونمون بودابازمیخوادبیادوقتی ام میادهمش توی خونس شوهرمم سرکارفقط من پیششم یه لحظه هم بیرون نمیره خونه ماهم یک خوابه اس رابطه که هیچی کلا روهوامیره
ازیه طرفم چیزی که خیلی منواذیت میکنه بوسیدن لب های دخترمه من خیلی حرص میخورم سراین موضوکاش فقط بوس میکرد
میخوره دقیقا😖
دختره منم فقط ۱۶ ماهشه من مسئولم😔
ریش هاشم که میماله به صورتش اذیت میکنه
چندباربهش گفتم ولی گوش نمیده
سیگارم میکشه دودش قشنگ روی دخترمه
این موضوعم گفتم گوش نمیده میترسم حرفی بزنم ناراحت بشه حالایاهمسرم یااون