سلام دوستان،به یه مشکلی خوردم که واقعا نمیتونم با کسی در میون بزارم جز اینجا که دگ خیالم راحته کسی نمیشناستم😂
من و شوهرم ب شکل سنتی تو سن کم ازدواج کردیم و اوایل خیلی خیلی مشکل داشتیم،ولی به مرور همه چی خیلی خوب شد،بهم ثابت کرد خیلی دوستم داره.خیلی جاها بچه بازی در اوردم و حماقت کردم اما پاموایساد همیشه و خیلی سعی میکرد خوشحال باشم،خیلی حرف زدن بلد نبود از اولش اما با کاراش احساسشو بهم ثابت کرد.گاهی هم خیلی کم حرف میزد اما حرفاش خ دلنشین بود همون کمم ک بود.یه مدت هم که گذشت و خ باهاش حرف زدم راجب حرف نزدنش همیشه هم در حد عزیزم و عشقم و میگفت کلا تو حرف زدناش اما هیچوقت نمیشست راجب مشکلی باهم حرف بزنیم،درد دل کنیم،یا سو تفاهمی و بر طرف کنیم،هر چقدم من حرف میزدم سکوت میکرد.کلا حرف زدن براش خیلی سخته.جوری که حتی یبار پای طلاق رفتیم و اخر سر بهش ثابت شد که اگر میشست حرف میزدیم اون مشکل تو اولین مراحل و خیلی ساده تموم میشد،اونجا قول داد حرف بزنیم ولی پاش واینستاد.با این اخلاقش کنار اومده بودم و خیلی هم و دوست داشتیم و باهم خوب بودیم و واقعا کنارش اروم بودم
تا زمانی که بچه دار شدیم،افسردگی گرفتم و خیلی بد اخلاق شدم اما باهام کنار اومد و اونم گذشت،ولی چند وقت پیش تو گوشیش دیدم که با یه نفر پولی س ک س چ ت کرده و تماس ویدیویی داشته،بهش ک گفتم مثل همیشه حرف نزد و رفت و در اتاق و بست بجای عذر خواهی....بعد کلی اصرار من اومد حرف زد و عذر خواهی کرد و ی سری دلیل اورد از رفتارای من ک حقیقتا بهش حق دادم،درسته خیانت هیچ جوری قابل توجیه نیست اما حس کردم با توجه ب دلایلش و حرفاش جای بخشش داره.خ سعی کردم خودمو درست کنم،خونم و مرتب نگه دارم غذام اماده باشه،خوش اخلاق باشم خوشحال باشم.....ولی الان نمیدونم حساس شدم یا واقعا رفتاراش عوض شده،اصلا به خواسته هام اهمیت نمیده حتی کمترینش،مثلا ی هفته بود میگفتم چیپس دلم میخاد نمیخرید یا دو ماه بود اساس کشی کرده بودیم میگفتم پرده رو نصب کن هی پشت گوش مینداخت و اگرم بهش میگفتم میگفت چقد غر میزنی،یه نرم افزار برا کارم میخام رو لپتاپ نصب کنه میگ باش ولی میره میخابه،جوری شده میترسم اصلا باهاش حرف بزنم یا چیزی ازش بخام که بهم بی محلی کنه یا بگه چقد غر میزنی.حتی امشب میخاسم بهش بگم دوباره ک چیپس بخره ولی ترسیدم بگم.اصلا دگ ابراز علاقه،بغل ،نوازش،حرف محبت امیزی چیزی ،هیییچی بینمون رد و بدل نمیش.اصلا هیچ حرفی نمیزنه تو خونه ک قبلا هم اینجوزی بود اما حس میکنم الان بیشتر شده یا مدلش عوض شده.از اون ور گوشیش و کلا قایم میکنه و ی ثانیه دست من نمیده،شبا میزاره تو جیب شلوارش و میخابه،تو حمام میبره،اصلا ی ثانیه ول نمیکنه گوشیش و،یا میزنه شارژ صداشو زیاد میکنه ک اگ در بیارم بشنوه،حتی یبار حمام بود گوشیم شارژ نداش بهم نداد ک زنگ بزنم.الان ب شدت بهش مشکوکم و دارم دیوونه میشم از فکر این ک چرا رفتارش باهام سرده یا گوشیش و قایم میکنه،هی فک میکنم شاید من حساس شدم و بخاطر کارشه،چون کارش جدیدا خ سخت شده و خ خسته س همیشه و خوابش خ کمه و تو فشاره.تایمی ک خونه نیست و کامل سر کاره و مطمئنم جای دگ نمیره ولی چند بار رفته یه شهر دگ برا درست کردن دندونش و هر بار من و ب ی بهونه نبرده و وقتی برگشته بازم دندونش خراب بوده ک واسش هر بار ی دلیلی اورده،یبار گف قالب زدن دفه بعد برم،دفه بعد گف قالبش امتحانی بوده اصلی و ی هفته دگ میرم،ی هفته دگ رفت گف اندازه نبوده عوض کنن،یبار رف گف برم دوا کنم ک زود انجام بدن و......خلاصه ب این هم شک کردم.نمیدونم چیکار کنم،دوست دارم باهاش حرف بزنم تا بلکه ی چیزی بگه از این حال مضخرف دربیام اما جوری رفتار کرده ک میترسم از حرف زدن باهاش،ک محل نده یا بد تر بشه....نمیدونم چیکار کنم ک خودش بیاد حرف بزنه یا جواب حرفامو بده،اینم بگم که ی ماه پیش بهش گفتم ک نیاز دارم باهم حرف بزنیم اما تو همش از زیرش در میری و منم دگ نمیتونم بیشتر این اصرار کنم اگ برا خودت مهمه ک رابطمون خوب باشه اینبار تو سعی کن .جواب نداد و هیچ سعیی هم نکرد .من نمیخام رابطمون خراب بشه،دلم همون ارامش قبلمونو میخاد.نمیدونم چیکار کنم اصلا😔😔