البته خانواده زنش و پدرزنش هم دست اینو از پشت بستن
پسرش بدنیا اومد یه جعبه شیرینی تر گرفتیم و کادوی عالی واسش بردیم
بعد شیرینی گرفت جلومون نفری یکی برداشتیم بقیه جعبه رو بردن گذاشتن جلو خودشون یهو دخترم گفت مامان من بازم شیرینی میخوام
گفتم ب و یکی بردار
بجای اینکه بیارن مثل آدم دوباره تعارف کنن گفتن وای دیروز فلانی شیرینی آورد همه رو بچه هاشون خوردن و دیگه تعارف نکردن که یعنی بسه نخورید واسه ما اوردید
تا مدتها سوژه من بود تو خونه به شوهرم هزار بار گفتم من میگم اینا لیاقت ندارن ادب ندارن تو باور نمیکنی