من اینجور مواقع دوس دارم تنها باشم 🙂
ببین منم کابینتای آشپزخونه رو عوض کردم و کاغذ دیواری اینا زدم بخدا خواهرشوهرام اومدن خونه رو تمیز کردن وسایلو چیدیم دوباره تو کابینتا اون یکی خواهرشوهرم تازه رفت خونشون شامم پخت رفتیم اونجا مامان و خواهرام ی تعارفم نزدن
نه اینکه بد باشن نه کلا مدل خونوادم خشکه ولی خونواده شوهرم انقد پشت همن کیف میکنم
نه چون وظیفه خانواده داماده خونه تمیز کنن تحویل بدن
درکل هم اخلاق ابحیت بده
منم واسه تمیز کاری خونه خواهرم نتونستم کمکشون کنم چون اسم شدید دارم و مواد شوینده نفسمو بند میاره
ولی خوب براشون چایی و شربت و میوه و غذا اماده میکردم میبردم
ولی تو چیدن خونه خیلی کمکش کردم
من تا جایی که یادم میاد همیشه خانواده داماد میرفتن خونه رو تمیزمیکردن ولی من و شوهرم با عمه هام خونه رو تمیز کردیم روز جهاز هم خواهرم اومد کمک ولی گفت برای تمیز کردن باید خودشون میومدن بخاطر همین نیومدم
چه رسم مزخرفی از این رسم های مسخره نداریم
مگه خانواده شوهر نظافتچی هستن که بیان تمیز کنن
اصلا کسی وظیفه نداره بیاد خونه کسی که تصمیم گرفته ازدواج کنه تمیز کنه چه از خانواده شوهر چه دختر
از کی تا جالا یه نفر می خواد یه انتخابی برای زندگیش بکنه بقیه باید جورش رو بکشن
اگر هم کسی انجام میده لطف میکنه وظیفه نیست
برو خودت نیار
از کسی نباید انتظارداشت
ولی حتما بعدن زنگ بزنی بگی خستگیاتون رفع شد و حتما ی گلدون گلی چیزی ک میدونی ناراحت نمیشن بخر با ی جعبه شیرینی ببر
واسه چه چیزا ناراحت میشین شما هم
اگر برای چیدمان نیومدن ناراحت میشدم ولی برای تمیزکاری اصلا لزومی نداره بیاد
اسی نکنه هنوز داری تمیز میکنی فقط مارو درگیر کردی
منم از خواهرام ناراحتم ازم سر نمیزنن گاهی خیلی احساس تنهایی میکنم دلم برا خودم میسوزه دوست و رفیق که ندارم خواهرام که نمیان بزرگه حتی زنگ هم نمیزنه مامانم که سرکاره نمیتونه بیاد یه خواهرشوهردارم نزدیکمه ولی اونم نمیاد چون سه تابچه داره.
استارتر هیچی نمیخوای بگی؟😐
