داستان عبرت اموز زندگی من

خانوادم ی کاری کردن برم منتفی کنم کارای طلاقمو  اون شبی کتک خورده بودم از خونواده شوهرم یهو ک دید بدنمو نشست گریه کرد گفتم  اینو میخاسی شب و روز بهم شک میکردی بهت خیانت میکنم یک بر هیچ ت بردی افرین من چی خواستم ازت زندگی ب جز توجه تماممممم ی زن توجه میخاد محبت گفتم اگ قرار زندگیم کنم ب هیچ عنوان دیگه کوتاه نمیام  همه چی متقابل سکوت نمیکنم احترام بزاری میزارم نزاری نمیزارم بخاطر ذخترم طلاق نمیگیرم تلنگری بود اقدام کنم ب طلاق درسته راهش نبود ولی درس عبرت بشه برا بقیه من انگ هرزگی خوردم انگ خیانت خوردم ولی ت پاک باش گفتم توبه میکنم شاید گناهی انجام ذادم این زندگی فشار میکشم قران اوردم دستمو گذاشتم روش گفتم خدا فقط ارامشمو برگردون هیچی نمیخام از تمام گناهم بگذره فقط زندگیمو برگردون خستم خیلی 

الان ۲۸سالمه میگم کاش هیچ وق زود ازدواج نمیکردم کاش بلد بودن افسار شوهرمو دسم بگیرم کاش سیاست زنانه داشتم حتی ب طلاق نمیرفتم این چالش ها لازم بود زندگیم مجددا درس بشه الان شوهرم توجه میکنه محبت میکنه دوسش دارم دوسمم داره خسیس نیس اونم درس شد راه زندگیشو پیدا کرد هیچ وق خیانت نکنید هیچ وق شکر خدا نرفتم طرف خیانت درسته هرجوره زدن ت سرم تا خیانت ولی من فقط از شوهرم توجه میخاسم همین  الان ک حرفش می افته پیش خونوادم همشون ساکت میشن من شدم ی حالا یه زن قوی  ببخشید سرتونو ب درد اوردم خیلی دوس داشتم حرف دلمو بزنم از تحربیاتم بگم درس عبرت بشه ب بقیه  هیچ کس رو قضاوت نکنید حتی بد باشه یا خوب  هرکسی اذیتتون کنه ب زندگیتون اسیب میزنه حذف کنید راحت من کسایی ک نفرین کردم همشون تاوان پس میدن حتی خونوادم تاوان هم دادن خیلی دوستتون دارم ببخشید غلط املایی قلم خوبی نداشتم ❤️🙏😍

فدات من زبونم الانم همچنان تیزه چون لازمه تیز باشه برا این شوفرا خوبه 😂😂😂ولی ته دلم چیزی نیس بشکنم عمیقا اهم میگیره

بخاطر اینکه دعوام نکنه