بالاخره از خواهره خوشم اومددد قرار اسنا گذاشته شد فردا دسره هم بیاد صحبت کنیم بعدا هم بزرگترا بیان منم انگار ن انگار ک خواستگار اومده ن استرسی ن چیزی هیچی مهم نبود ولی مامانم استرس داش چقد سخته دختر دادن و فلان کاری ندارم براینا پسره اومد فرداش حرفاشو محترمانه ریلکس زد همچنین منم حرفامو زدم ج مثبت ب اینا دادم