سلام خانوما خوبین
میخوام منو راهنمایی کنید
حدودا از خرداد ۲۸ ک پدربزرگم فوت شد
من جن های خونم رو به چشم میبینم میان با من حرف میزنن
قضیه از لحظه ای شروع شد که یروز نشسته بودم گریه میکردم چون من فوقالعاده پدربزرگم دوست داشتم و دارم بعد فوتش یهو دیدم جلو راهرو وایساده بهم گفت دخترم بیا منم خندان و شاد پاشدم دنبالش رفتم رفتم اتاق خواب چهره پلید شو بهم نشون داد بعد اون موقع دیکه دارم با جن هایی زندگی میکنم ک قد کوتاهن یکیشون گفت اگ مانع رفتن ما بشی جونت رو از حلقت درمیاریم