يادمه بچه بودم مامانم و بچه هاي بزرگتر ازمن داخل مدرسه ي شعرا يادم ميدادن ك الان يادم مياد از خودم خجالت ميكشم😐💔
اوليش:
دستمال من زير درخت البالو گم شده...
سواد داري؟!((چ ربطي ب سواد داشت خدايي؟!))
نچ نچ...پس تو خر من هستي🤗🐴
و ب اين ترتيب ما بزرگ شديم و ب صورت كاملا اسكول وار!!!
دومي،اين يكيش خيلي خارجيه؛
آن مان نباران...دو دو اسكاچي،انا مانا كلاچي...!!!😐
يني چي الان اخهههه؟؟؟!!!زبون افريقايي ميخونديم...)))):