2777
2789

دوران نامزدی همسرم میگفت مامانمو دوست ندارم و تو رو از خواهرام بیشتر دوست دارم. مامانش هم میگفت این ازدواج کنه بره من گیاه خوار شم! کلا قبل ازدواج باهام درد و دل میکرد و خیلی دوستم داشت.مادر و خواهرش منو دیدن و خواستگاری کردن.مامانش میگفت این نگو هستش و نمیزاره باهاش صمیمی بشم.خواهراش هم میگفتن ما داداشمون رو دیگه دادیمش به تو.همه چی خوب بود ولی بلافاصله بعد از عقد همسرم شروع کرد به ایجاد حس حسادت در من. مثلا خوندن آهنگ چشم رنگی برای من که چشم مشکی بودم(خواهراش چشم رنگی بودن) یا مکالمه غیرطبیعی با خواهراش که بعدا فهمیدم از عمد برای ایجاد حس حسادت در من بوده

(مثلا تلفنی با خواهرش اینجوری بود: سلاااااام عشقم چطورررری جییییگگگگرممم چه خبرا خانومم ای جاااانم ای جانم...) 

و من فقط تعجب میکردم انگار با دوست دخترش حرف میزد حالت لاس زدن اما حسودی نمیکردم. مدتی اینجوری بود و من فقط ته دلی ناراحت میشدم و چیزی نگفتم. یه روز بهم گفت تو چرا حسودی نمیکنی! 

گفتم وا چرا و به چی حسودی کنم؟؟ 

همسرم بعد ازدواج دیگه باهام دردو دل نمیکرد و دیگه همش به خواهراش عشق میداد و با اونا منو حساس میکرد و همگام با شوهرم حسادت خانوادش هم نسبت به من شروع شد و همش میترسیدن نکنه من داداششون رو ازشون بگیرم😐(شروع جنگ مالکیت) 

بعد یک سال همسرم اقرار کرد که سم پاشی کرده و نزاشته من و خانوادش باهم صمیمی بشیم چون ترسیده ما یکی بشیم علـــــیه اون!!!!  و حتی خوشحال نبوده که خانواده هامون خیلی سریع با هم خوب و صمیمی شده بودن... 

خلاصه بعد از یک سال رفتار سمی موفق شد در من حس حسادت ایجاد کنه و من خواهرشو هووی خودم میدیدم. در کنارش با چشم چرونی در بیرون منزل و همچنین محو شدن به دخترای داخل کلیپ آهنگ ها منو حساس تر هم کرد.همسرم باهام از بعد ازدواج صمیمی نمیشد و میگفت تو زندگی خودتو کن من زندگی خودمو... 

بعد از همه این ها ازم خواست با خانوادش صمیمی بشم😐😐😐😐

ولی من دیگه نمیتونستم صمیمی بشم چون نگاه من به خانوادش دیگه منفی شده بود. خانوادش هم رفت و آمد افراطی در حد قاطی شدن باهم میخواستن که من نمیتونستم. حسادت اونا هم بیش از حد شده بود و همش سعی میکردن با من رقابت کنن. سر رفت و آمد هم به من فشار میاوردن. همسر منم دیگه گیر داده بود که باید باهاشون صمیمی بشی وگرنه زندگیمون تموم میشه... 

یعنی دیوانه شدم از دستشون. آخرم خواهرش گفت جهیزیتو بردار ببر ما دیگه این زندگی رو نمیخوایم.و شوهر منم پشت اونا رفت و گفت دوست دارم طلاق بدی بری... 

الانم در حال جدایی هستم😔

زندگیمو خودش و خانوادش خراب کردن و تنها ایرادی که از من میگرفتن این بود که با ما ارتباط نمیگیره🫠💔

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

بندازشون سطل آشغال 

اینا موجودات روانی هستن

حرفی که به نظرم درسته را در تاپیک ها و اجتماع میزنم و میرم .ریپلای ها و جواب ها را نمیخونم .چون خیلی ها مخالفن و با حرف درست تهاجمی برخورد میکنن.میذارم پشت سرم اونقدر حرف بزنن که خسته شن .

شوهرت چه پوچ و مسخره دستی دستی زندگی خودشو نابود کرد

مطمئن باش سرش بدجوری به سنگ میخوره بذا  یه سلیطه گیرش بیاد 

اتفاقا مردا اصلا پیچیده نیستن بهت زنگ نمیزنه؟ دوست نداره🤌 سر قولش نمیمونه؟ دوست نداره👎رفتاراش تناقض داره ؟ یکی دیگه رو داره👎 فقط وقتی کارت داره زنگ میزنه ؟ داره ازت استفاده میکنه👌 الکی دعوا درست میکنه ؟ داره بهت خیانت میکنه💯 روت سرمایه گذاری نمیکنه ؟ چون فکر میکنه ارزششو نداری👌‏ با خانوادش آشنات نمیکنه ؟ فرد مورد نظرش نیستی بیش‌تر از پنج ساله باهاش بدون حلقه و ازدواج؟ هنوز داره دنبال فرد مورد نظرش میگرده🤙 مردا با رفتارشون حرف میزنن نه با کلمات🤌
خب اینا  فقط حرفای  شماست   و توی دعوا  هیچوقت  ی طرف مقصر ۱۰۰٪ نیست

ازش بارها پرسیدم گفت من باهات هیچ مشکلی ندارم فقط میخوام با خواهرام و خانوادم صمیمی بشی و بریم و بیایم. درصورتی که در درونش دوست نداشت... 

چقدمسخره و برنامه ریزی شده ...حالم بهم میخوره ازآدمایی که بانقشه وبرنامه واردزندگی یه آدم ساده میشن که ازهیچی خبرنداره ونیتش فقط وفقط مربوط میشه به هدفی که فک میکنه مشترکه..

خوشبحال مردها دلشان که بگیرد سیگار می‌کشند..هرزمانی هم که باشد بدون ترس ودلهره،به دل خیابان میزنند،حتی اگرشد وسایل دم دستشان رامیشکنند،اما ما زن ها چه؟؟؟نه خیابان برای دلتنگی هایمان امن است،نه سیگار با طبع لطیفمان سازگار...نه دل شکستن ظرف ها راداریم...مازن ها که دلمان میگیرد...زورمان به موهایمان میرسد...به ناخن هایمان میرسد...به بغضمان میرسد...ما زن ها درمواقع دلتنگی خیلی قوی که باشیم نهایت درگوشه ای مچاله می‌شویم وبی صدا می‌میریم..
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز