2777
2789
عنوان

میشه لطفا منو راهنمایی کنید :)))

170 بازدید | 17 پست

سلام بچه ها شبتون خوش، من کاربر خاموش بودم پس لطفا نگید تازه عضو شدی و اینا  

من واقعا پر از داستان و دراما هستم تو زندگیم و اینقدر تجربه کردم شرایط های مختلف رو یه پا استادم، نمیخوام اغراق کنم اما همیشه دوستام از من مشورت میگیرن راهنماییشون میکنم، منتی هم ندارم وظیفه منه در برابر دوستام ولی تو زندگی خودم موندم و اومدم اینجا یکی از اذیت کننده ترین مشکلی ک دارم رو بگم تا شاید بتونید بهم کمک کنید و من استفاده کنم از نظرای قشنگتون :))


میشه لطفا اگر هستید بگید؟ من سریع تایپ میکنم خیالتون راحت  

دوستان مادر بنده مدیرمهدکودک هستن، خودمم یه دوره پیششون کار کردم، اگر سوالی هست در حد توانم میتونم کمک کنم  منگر به هر گدایی که تو خاص از آن مایی مفروش خویش را ارزان که تو بس گرانبهایی

بگو

⏲️وزن شروع ۱۱۰.۸۰۰ 🔓وزن الان ۷۷.۵ 🔒وزن هدف ۷۰  📏قد ۱۷۵.                                                                 سوال های احتمالی:عمل نکردم.بدون هیچ قرص و پودر و دمنوشی لاغر شدم.رژیم لیمومی و غفاری و کرمانی و ... نگرفتم.کالری شماری نمی‌کنم.فقط با سالم خوری و ورزش وزن کم می‌کنم.از مرداد ماه ۱۴۰۱ رژیمم و شروع کردم.                                                                تیکر بارداری نیست.        

خب من و سال پیش توی یه سری گروها و اینها عضو بودم که هممون دختر بودیم و حرف میزدیم اینا، من در کل ادمیم با انرژی خیلی باالا و همه رو سر ذوق میارم برای حرف زدن، توی یکی از همون گروهی با دختری دوست شدم که سه ماه باهم دوست بودیم و کلی باهاش خوش گذروندم و من وقعا از ته قلبم دوستش داشتم و بهش وابسته بودم، بعد از یه مدت من باید برای کنکورم میرفتم و ازش خداحافظی کردم، چند روز بعد دیدم یکی به شمارم پیام داده خودتی فلانی؟ بیا یه کاری کنیم تو هر چند وقت یه بار بیا باهم حرف بزنیم و اینا، منم چون با حرف زدن باهاش از استرسام کم میشد قبول کردم، هر هفته یه بار باهم حرف میزدیم و من به یه ارامش نسبی میرسیدم توی همون بین برای خودشم یه مشکلی به وجود اومد که اینقدر راهنماییش کردم و کناش بودم تا 90 درصدش حل شد و البته ما به هم نزدیک تر شدیم، شاید باورتون نشه ولی حتی هیچوقت باهم دعوا نمیکردیم، همیشه بهم میگفت هیچوقت هیچکس حق نداره پشتت یا پیش من حرف بزنه و کلا از لحاظ عاطفی خیلی نزدیک بودیم و هر بلایی که سرش میومد یهو به من القا میشد انگار و من بهش پیام میدادم خوبی؟چیزیت نشده؟یه حس بدی دارم و اینا



اینارو گفتم بدونین چقدر بهم نزدیک بودیم

دوستان مادر بنده مدیرمهدکودک هستن، خودمم یه دوره پیششون کار کردم، اگر سوالی هست در حد توانم میتونم کمک کنم  منگر به هر گدایی که تو خاص از آن مایی مفروش خویش را ارزان که تو بس گرانبهایی

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

بعد از اون رفتیم توی عید و من چون سه ماه اخر درسم بود و رسیدیم به کنکور باید کلا کات میکردم، و بهش گفتم من باید برم اما دقیقا روز کنکور میام و دیگه باهاتم، اون روز اتفاقی یه بحث ریزی هم بینمون پیش اومد که حتی نمیتونیم اسمشو بذاریم بحث..

من یهو تحت استرس شدیدی قرار گرفتم چون ذاتا ادم استرسی هستم و رفتم پیش روانپزشکم و به گفت دوستت یه نوری بود توی تاریکی هات که اونم از خودت گرفتی و دچار حملات عصبی شدی و اینها..

گذشت و من روز کنکور که تموم شد بهش پیام دادم دیدم اون هم جوابمو داد و اینها ولی خیلی سرد :// یکم حرف زدیم رفته رفته بهتر شد ولی یهو یه روز بهم گفت که تو اون ادم قبلی نیستی که من رو به وجد بیاری برای حرف زدن باهات، اون ادمی که منو مشتاق میکرد با حرف زدن و کلی دلگرمیم بود، حقیقتا من خیلی ناراحت شدم ولی وقتی رفتم پیامای قبلیمونو خوندم دیدم من همونم، حتی من ناراحتیام از کنکورو پنهان میکردم تا خودش غصه نخوره :))

یهو یه روز دیدم اکانتم دیلیت خورد و رفتم با شماره یکی دیگه بهش پیام دادم اره اینطوری شد و اینا(اکانت فیک بود و چون دیلیت خورد دیگه نمیشد برگردوند) بعد دیدم میگه باشه اتفاقیه که افتاده بعد گفتم که خوبی و اینا؟اونم گفت بد نیستم، من میدونستم که وقتی میگه بد نیستم یعنی نه خوب نیستم حرف بزن باهام، من ازش خواستم توضیح بده و اینا و گفت مهم نیست و... منم گفتم باشه پس هر موقع خوب شدی حرف بزنیم...

دوستان مادر بنده مدیرمهدکودک هستن، خودمم یه دوره پیششون کار کردم، اگر سوالی هست در حد توانم میتونم کمک کنم  منگر به هر گدایی که تو خاص از آن مایی مفروش خویش را ارزان که تو بس گرانبهایی

و اون رفت تا همین الان :))))

من بعد از یه هفته میخواستم بهش پیام بدم واقعا اما دیدم همیشه من بودم که ده خط تایپ میکردم، همیشه من بودم که مشتاق حرف زدن بودم، هیوقت اولین پیام اون نبود، و خودشم دیدید که همینو گفت که مشتاقم میکنی و اینا و من گفتم خب بذار خودش پیام بده و ندادددد...

بچه ها شاید این موضوع براتون مسخره باشه اما من واقعا دلم براش تنگ شده، اولین دوستی بود که واقعا بهم میخورد من بارها به خودشم گفتم که من دوستی های ناموفقی رو توی دوران مختلف زندگم تجربه کردم و ایشون اولین نفری بود که باهاش راحت بودم، دوستش داشتم، وابسته هم بودم بهش...

ولی همش دارم از خودم میپرسم چرا پیام نداد؟ایا اونم اصلا بهم فکر میکنه؟ اونی که خیلی دوستم داشت بهم فکر میکنه یا نه؟ اصلا اینقدر بی ارزش بودم؟

الان تبدیل شده به یه وسواس شدید این فکرا!!! من خودم وسواس فکری داشتم و الان بدتر شدم، میشه بگید چیجوری از این گذشته بیام بیرون؟ من واقعا مغزم پر شده از این سوالا، بیش از اندازه ناراحتم  

دوستان مادر بنده مدیرمهدکودک هستن، خودمم یه دوره پیششون کار کردم، اگر سوالی هست در حد توانم میتونم کمک کنم  منگر به هر گدایی که تو خاص از آن مایی مفروش خویش را ارزان که تو بس گرانبهایی

و اینکه لطفا براتون سو تفاهم نشه دوستم دختر بوده و همونطور که گفتم خیلی صمیمی بودیم


و ببخشید اگر طولانی شد

دوستان مادر بنده مدیرمهدکودک هستن، خودمم یه دوره پیششون کار کردم، اگر سوالی هست در حد توانم میتونم کمک کنم  منگر به هر گدایی که تو خاص از آن مایی مفروش خویش را ارزان که تو بس گرانبهایی
و اینکه لطفا براتون سو تفاهم نشه دوستم دختر بوده و همونطور که گفتم خیلی صمیمی بودیم



همون بهتر ک رفت منم دقیقن همچین شرایطیوداشتم سه ماهه ک طرف بدجوری گند زد ب هیکلم و رف):

و گاه باید خندید بر غمی بی پایان...🥲❤
از بس بهش خوبی کردی دلشو زدی اون دوستمم همینجورشد کلی کمکش کردم حالشوخوب کردم منتی هم نیست تهش گند ز ...

چقدر ناراحت کنندست واقعا، من اصلا شخصیتم همینجوریه، از یه طرفم میگم شاید به خاطر اون سه ماهی باشه که کلا کات کردیم چون دوستای جدیدی پیدا میکنه ادم، از یه طرفم همیشه میگفت تو بهترینی هیچکس جات نمیاد و اینا

خیلی ناراحتم به خدا  

دوستان مادر بنده مدیرمهدکودک هستن، خودمم یه دوره پیششون کار کردم، اگر سوالی هست در حد توانم میتونم کمک کنم  منگر به هر گدایی که تو خاص از آن مایی مفروش خویش را ارزان که تو بس گرانبهایی
چقدر ناراحت کنندست واقعا، من اصلا شخصیتم همینجوریه، از یه طرفم میگم شاید به خاطر اون سه ماهی باشه که ...

بخدا همه اینایی ک گفتیومنم تجربه کردم ن عزیزم هم دوست جدیدپیداکرده هم خوبیات دلشو زده هم اینک اون حال بدشو رفع کردی دیگ براش منفعتی نداری🙂شرمنده تلخه ولی حرف حقه

و گاه باید خندید بر غمی بی پایان...🥲❤
بخدا همه اینایی ک گفتیومنم تجربه کردم ن عزیزم هم دوست جدیدپیداکرده هم خوبیات دلشو زده هم اینک اون حا ...


نه درسته حق با توئه، خودمم اینارو میدونمااا ولی نمیتونم از فکرش بیام بیرون

بعد ما هر کدوممون یه چنلایی داریم، من دیدم تو چنلش گفته لیاقت دوستیمو اینارو نداشتین اسم نیاورد ولی خب صد در صد منظورش من بودم دیگه بیشتر از اونا ناارحتم که فکر میکنه من مقصرم

دوستان مادر بنده مدیرمهدکودک هستن، خودمم یه دوره پیششون کار کردم، اگر سوالی هست در حد توانم میتونم کمک کنم  منگر به هر گدایی که تو خاص از آن مایی مفروش خویش را ارزان که تو بس گرانبهایی
نه درسته حق با توئه، خودمم اینارو میدونمااا ولی نمیتونم از فکرش بیام بیرون بعد ما هر کدوممون یه چنل ...


اتفاقن اون دوستمم همین حرکاتو تواستوریاش انجام میده و فک میکنه مقصرمنم درصورتی ک اصلانمیدونم چرا رابطه اینجور شد 


بیخیال باش یکم ک بگذره فراموش میکنی فراموشم نکنی کنار میای


بگذریم کنکورت چطورپیش رف بانو🙂

و گاه باید خندید بر غمی بی پایان...🥲❤
اتفاقن اون دوستمم همین حرکاتو تواستوریاش انجام میده و فک میکنه مقصرمنم درصورتی ک اصلانمیدونم چرا راب ...

چقدر شبیهیم یا خدا  


راستش اونقدر حملات عصبی بهم دست و داد و استرس گرفتم که رفتم سر کنکور نشستم گریه کردم  خوب بود ولی نه اونطور که حتی مشاور تحصیلی و همه ادما ازم انتظار داشتن

ولی دیگه امسال دارم میخونم تا اینجا که خیلی خوب بوده حالا ببینیم تا ادامه

اتفاقا همین الان برای امتحان کردن و اینا از یه حس ششمی پرسیدم چطور میدم یه جوابی داد استرس رفت تو کل وجودم  

دوستان مادر بنده مدیرمهدکودک هستن، خودمم یه دوره پیششون کار کردم، اگر سوالی هست در حد توانم میتونم کمک کنم  منگر به هر گدایی که تو خاص از آن مایی مفروش خویش را ارزان که تو بس گرانبهایی

🥲اره منم وقتی خوندم تعجب کردم انگار خودمو دیدم داره توضیح میده 


برامن عادی شد گاها اذیت میشم ولی عادی شده البته بعدش بهم چت داد حرمتارو شکست حتی میگم خاک توسرم ک سه سال ازعمرموباهاش دوست بودم پشت سرم کلی حرف زده 


خب خداروشکر حالا زیادم ب حس شیشم اکتفانکن مهم تلاش وانگیزه خودته بانوجان🙂❤️

و گاه باید خندید بر غمی بی پایان...🥲❤
🥲اره منم وقتی خوندم تعجب کردم انگار خودمو دیدم داره توضیح میده  برامن عادی شد گاها اذیت می ...

چقدر بده توی یه دوستی، رابطه یا هر چیزی حرمتا شکسته بشه، خب اگه میخوای بری راحت و اروم برو اینکارا چیه دیگه


اره بابا زیاد اکتفا نمیکنم بهش اما خب ادم یکم اذیت میشه دیگه

مرسی که تجربتو باهام به اشتراک گذاشتی خانوم مهندس  

دوستان مادر بنده مدیرمهدکودک هستن، خودمم یه دوره پیششون کار کردم، اگر سوالی هست در حد توانم میتونم کمک کنم  منگر به هر گدایی که تو خاص از آن مایی مفروش خویش را ارزان که تو بس گرانبهایی
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792