امروز خونه مامانم بودیم داداشم طبقه بالا میشینن مثل اینکه بعد شام مهمون داشتن دوست خونوادگیشون بود یهو وقت شام صدای دعواشون اومد بچه داداشم اومد پایین ترسیده بود من و مامانم جلو در بودیم یهو دیذم میوه داره از پله ها میریزه پایین(خرمالو وانار وموز)بود من هنگ کردم بعد زن داداشم اومد رو پله جیغ وداد کرد داداشم میگفت خفه شو ابروم وبردی زن داداشم اومد پایین گریه میکرد گفتیم چی شده الان مهمونتون میاد زشته گفت زنگ زدیم نیان من همش پس انداز میکنم قدر زحمت اون و میدونم جای تشکر باهام دعوا میکنه خلاصه نگو داداشم میوه خریده زنش گفته چرا یه جور نخریدی زنشم قسم میخوره شده میوه هارو پرت میکنه اما نمیاره سر لجبازی میوه رو میندازه راه پله بدتر دعواشون میشه،،،زن داداشم نمیدونم چرا تو خوراک خیلی خسیسه هر روز لباس ووسایل خونه میخره اما واسه خوردن وحشتناک،،اون روز پسزش میگفت عمه واسم حلیم بپز به مامانم میگم میگع مرغ گرونه،،،داداشمم خوش خوراک اصلا نمیسازن مامانم میگع اینا فقط همه دعواهاشون سر خوردن بچه ها فرق ندارع واسه خونوادع خودشم میان خونش اصلا خوب پذیرایی نمیکنه
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
راست میگه اون یمی کاربره بخره بیاره خونه مامانت بپزه هم خودش بخوره هم اون بچه های طفل معصوم .دیگه او ...
اخه میدونی بابابزرگم با مامانم زندگی میکنن بعد بابابزرگم عاشق اینه لو بده شر درست کنه بعد تماشا کنه کلا همیشه با آدم فروشی تو ساختمون هفته ای یه شر درست میکنه،،بعد اینکه دوتا دیگه داداشام تو ساختمونن الان میگن حتما مامان خرج اون و میده
این داداشم صلح طلب ،،،ولی یکی داریم خداروشکر امشب نبود وگرنه زن داداشم و از پنجره شوت میکرد اون اعصاب نداره زن و زن داداشم نمیشناسه اینم فهمید اون نیست حوگیر شد