به نظرتون با شوهری که هرچی میشه حتی کوچکترین اتفاقات خصوصی زندگی رو میره میزاره دست خانوادش و هرچی میگی بهش اینکار درست نیست باید چیکار کرد؟
همچنین مردی که هرچی خانوادش میگن میگه چشم و وابسته خانوادشه در حدی که یه مسافرت میرن این بی تاب میشه و احساس تنهایی میکنه
😐مگه بچه س چرا عجیب رفتار میکنه
توخواستگاری ازش پرسیده بودی اینطوری هست یا نه؟
فقططط طلاق
اصلا با همچین کسی ازدواج‌نکنین توروخدا
چه وضعه
بچه ننه ست نباید زنش میدادن ،فقط باید برین یه شهر دیگه تا از سرش بیفته
اسمش شوهر نیست اینی ک تو گفتی
اونایی که میگید طلاق میدونید چقدر گناه میکنید بابا به خدا هرمشکلی راه حلی داره
سلام عزیزم وابستگی واقعاعذاب اوره کلابامردایی ک وابسته خونواده اندزندگی کردن سخته شوهرمنم اونطوری بودولی به مروزمان یکم بهترشده البته دربیشترمواقع توظاهرخوب ومهربون بودن ولی الان خودواقعی خونوادش دیده دیگ مثل قبل نیست
ازمشاوره تلفنی رایگان کمک بگیر عزیزم راه حل بهت میده سعی کن یکم اروم اروم افراد مختلف رو براش مثال بزنی که راز زندگیشونو به کسی نمیگن و آرامش دارن براش به شکلهای مختلف توضیح بده
فقط باید به خودش مستقیم بگی مشگلت رو بگو یکم سرت تو زندگیمون باشه بعصی مردها از ندونستن یه کارایی رو میکنن
فکر کن شوهرم میگه مامانمو دوست ندارم کریح و زشته خواهرمم کریحه!!! ولی به شدت به اونا وابسته ست و به منم از اول ازدواج اجــــــازه صمیمیت نداد و توی ماه عسل که بهش گفنتم عزیزم ما زن و شوهریم و باید با هم یکی و صمیمی باشیم گفت ببین من خوشم نمیاد آدما از یه حدی بیشتر واردم بشن تو زندگی خودتو کن من زندگی خودمو. حتی مامانش هم گفت من هزار راه رفتم که باهام صمیمی باشه نمیزاره..
مشاوره هم رفتیم گفتن خانواده همسرت و خود همسرت تو هم هستن ولی صمیمی نیستن
