2777
2789
عنوان

بیاین خاطرات طنز مدرستون رو بگید

| مشاهده متن کامل بحث + 298 بازدید | 22 پست

من مامانم اینا شهرستان بودن منم خونه آبجیم مونده بودم روم‌نمیشد بگم پول بدید ببرم خوراکی بخرم با خودم کلی هویج میبردم هر زنگ تفریح چندتا هویج میخوردم 🙉🙈

در قلبم چیزی قشنگ تر از یادش پیدا نمیکنم ... او عزیزترین زخمِ من است! زیباترین اندوهم فراموشش نمیکنم،او دوست داشتنی ترین دلیل ویرانی من است..خدایا نمیخوام غصه مامانمو از دلم بیرون کنی به من یک دلی بده که بتونم با غصه مادرم زندگی کنم اخه این غصه تنها یادگار مادرمه که ازش مونده واسم نمیخوام براحتی اینهم از دست بدم...روحت در آرامش مهربان مادرم💔ای که از اینجا میگذری...لطفا برای شادی روح مامانم صلواتی محبت کن🥀🕊🖤

من دوران مدرسه اینقدر درس خون و منضبط و تودل برو معلما بودم و پاستوریزه که حالم از خودم بهم‌میخوره ک ...

اگه که به بچه های دیگه کار نداشتی و با خودشیرینی برای اونا دردسر درست نکردی،  عیب نداره.  حتما تشویق شدی و تعریف شنیدی و کِیفِشو بُردی

  

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

وای یکی از همکلاسیام داشت روخوانی میکرد معلمم بود یه سوتی داد تا عمر دارم یادم نمیره بجای اینکه بگه امام رضا در حرم خود به شهادت رسید گفت در رحم خود به شهادت رسید

یه بارم ورزش داشتیم دبیر ورزشمون گفت برین خودتو گرم کنین حلقه درست کنید هیچی ماهم رفتیم حلقه زدیم منم تو یه عالم دیگه بودم دوستمم کنارم بود کلن حواسم نبود یهو یه دستی رو شونم زد منم فکر کردم دوستمه دستشو پس زدم بلند گفتم مگه مرض داری بیشعور 😶 هیچی دیگه معلمم بود اینقدر بد نگام میکرد

آخی عزیزم 

فکر کن یه هفته تمام من سه تا زنگ هوبج میخوردم🙉🤣

در قلبم چیزی قشنگ تر از یادش پیدا نمیکنم ... او عزیزترین زخمِ من است! زیباترین اندوهم فراموشش نمیکنم،او دوست داشتنی ترین دلیل ویرانی من است..خدایا نمیخوام غصه مامانمو از دلم بیرون کنی به من یک دلی بده که بتونم با غصه مادرم زندگی کنم اخه این غصه تنها یادگار مادرمه که ازش مونده واسم نمیخوام براحتی اینهم از دست بدم...روحت در آرامش مهربان مادرم💔ای که از اینجا میگذری...لطفا برای شادی روح مامانم صلواتی محبت کن🥀🕊🖤

اگه که به بچه های دیگه کار نداشتی و با خودشیرینی برای اونا دردسر درست نکردی،  عیب نداره.  ...

نه بخدا اصلا اونجوری نبودم بچها خیلی هم دوسمداشتن.چون معلما قبولم داشتن کلی هم مادرمیونی میکردم واسشون.هنوزم به نیکی ازم یاد میکنن.یه دوست صمیمی ام هنوز ازون دوران دارم ولی خب هییییچ هیجانی نبود.فقط درس درس درس

بی انتهایی های عاشقانه ی یک خواهر به برادرهایش (شهید ابراهیم هادی شهید حاج سعید سامانلو)

یه بارم حاج آقا اومده بود برای نماز،  بینِ نماز گفت میخوایم بربم اُردو،  همه دست زدن،  منم یه سوتِ آب نباتی با خودم برده بودم و سوت زدم. ناظم مون گیر داده بود که کی سوت زده، داشتم تو خودم اجابتِ مزاج میکردم که گفتن برید سرِ کلاس.  خیالم راحت شده بود که یهو ناظم مون با یه بچه کلاس پایینتری اومد تو کلاس و گفت این دیده که کی سوت زده.  خلاصه تا اون همه ی بچه ها رو وَراَنداز کرد و منو شناخت چند تا سکته ی ناقص زدم.  بُردنم دفتر و میخواستن اخراجم کنن😭😭😭 آخرش تعهد گرفتن و وِلَم کردن.  هنوز ناراحتم به خاطرش😭😭😭😂😂😂

  
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز