شما قضاوت کنین که حق دارم یا نه
من خونم مرکز استانه اون خونش شهرستان واسه یه عمل ساده که میشد شهر خودشم انجام بده اومده اینجا حالا اینو کار ندارم مراقبش میکردم ولی از یک هفته قبل اومده الانم یک هفتس عمل کرده سرپا و سرحاله ولی نمیره خونش میخواد دو هفته دیگه هم بمونه دختر و پسر مجرد و شوهرش تو شهرستان تنهان غذا بلد نیستن درست کنن هرروز خونه این و اون هستن و این برنمیگرده اونجا
اگر اروم بود و بی سرو صدا کاریش نداشتم بخدا متاسفانه اخلاقاش بشدت اعصاب خورد کنه و اذیت میکنه روح و روانمو میریزه بهم با تیکه هاش چیکار کنم پسرشم پشتشه و امشب پریدن تو جونم دو تاشون خسته شدم بخدا نمیکشونم با دو تا بچه کوچیک چیکار کنممممم