بیست سال گذشته، من اونموقع 17ساله بودم یکسال باهم بودیم سن 18 که تلفن به علت بدهی که همش من بهش زنگ میزدم، شب تا صبح فک میزدم قطع شد. اونم رفت دنبال درس و کنکور، هرچی زنگ میزدم خونشون تلفن جواب نمیداد، خیلی پیگیرش بودم. شماره موبایلش رو پیدا کردم،یکی ازدوستام بهش زنگ زد گفت دوست فلانی هستم.رو پخش بود نزاشت دوستم ادامه بده به دوستم خیلی محترمانه گفت دیگه زنگ نزن. دیگه منم بیخیالش شدم
خدای مهربون هرکی امضام رو میخونه به قلبش آرامش بده اگه مشکل مالی داره مشکلش رو حل کن، اگه بچه میخواد دامنش رو سبز کن. اگه قرض داره قرضش رو ادا کن، اگه گرفتاره گرفتاریش رو رفع کن، اگه عاشقه به عشقش برسونش، اگه مریض داره خوبش کن، اگه خونه نداره خونه دارش کن خدای خوبم از غیب مال ونعمت براش ببار تو بزرگی من به عظمتت شک ندارم. همیشه کنارم بودی دستم رو گرفتی پناهم بودی، کنار این عزیز باش دستش رو بگیر پناهش باش. آمین ❤❤❤
اره همه دوست دختراش بعد من میدونستن اخه عشق بچگی بود دیگه اون خیلی دوسم داشت منم خیلی تو زندگیش راهنماییش کردم و هنوز که هنوزه میگه من نجاتش دادم و شده اینی که هست مدیون منه
چقد سخت و بی احساس واقعا چ حس بذی داشتی وقتی گفته ک زنگ نزن غرور ادم له میشع
باورت میشه پودر شدم. ولی چه میشه کرد
خدای مهربون هرکی امضام رو میخونه به قلبش آرامش بده اگه مشکل مالی داره مشکلش رو حل کن، اگه بچه میخواد دامنش رو سبز کن. اگه قرض داره قرضش رو ادا کن، اگه گرفتاره گرفتاریش رو رفع کن، اگه عاشقه به عشقش برسونش، اگه مریض داره خوبش کن، اگه خونه نداره خونه دارش کن خدای خوبم از غیب مال ونعمت براش ببار تو بزرگی من به عظمتت شک ندارم. همیشه کنارم بودی دستم رو گرفتی پناهم بودی، کنار این عزیز باش دستش رو بگیر پناهش باش. آمین ❤❤❤