اونموقع ها که مجرد بودم خیلی به خودم میرسیدم واز لحاظ چهره هم اوکیم.عاشق همسرم گه شدم و ازدواج که کردیم یه مقداری شرایط مالیمون سخت شد الانم سخته ولی نسبت به قبل بهتر شدیم خیلی همدیگه رو دوست داریم و گوش شیطون کر هیچ مشکلی باهم نداریم فقط چون از لحاظ مالی یکم الان سختمونه و داریم پول جمع میکنیم که وام بگیریم من از عقد تا الان هیچی نخریدم برا خودم ،لباسم که بخوایم خودم پارچه گرفتم و دوختم.حتی برای بچم و همسرم خودم همه چی میدوزم.
توی بارداریم یکی از دندونام شکست بخاطرکلسیم پایین و کم کم از بین رفت وچند وقت پیشم یکی دیگه از دندونام همینجور شد.الان دقیقا دندونای بعد ازدندون نیش رو ندارم و فقط ریشه تو لثه اس.
چند وقت پیش یکی از دندونام که شدید درد داشت رفتم دکتر عصب کشی کردم.برای همون عصب کشی سه بار رفتیم واومدیم.شوهرم زود خسته میشه و میفهمم خرجش بهش فشار میاره.وقتی خودمو میبینم اعتماد به نفس ندارم همه دندونام دارن خراب میشن چون نمیتونم رسیدگی کنم وقتیم که دسگه خیلی دلم پر میشه انقدر بد حرفمو به شوهرم میزنم که بریم دندونمو درست کنیم که از دستم دلخور میشه میگه چرا یه جوری حرف میزنی انگار من به فکرت نیستم. دقیقا هفته پیش دندون کناریه همونی که خالی شده بود دوباره شکست جلو خودش گریم گرفت گفتم وقتی بهم اهمیت نمیدی همین میشه که چهار روز دیگع عینه یه پیرزنم وهیچی دندون ندارم من فقط سی سالمه.بازم دلخور شد.
تروخدا بگین من چحوری بگم حرفمو ؟دلم میخواد بگم دوماه ماشین دیرتر بگیرولی دندونامنو وقت بذار درست کن.