راستش هیچکسی رو ندارم باهاش دردودل کنم حتی باشوهرم ی کلام میگم دعوامونیشه مامان ندارم خواهرمم نمیبینم اصلا...خانواده شوهرمم همش میخوان ی عروس رو بالا ببرن..امروز ی جاریم ی حرفی زد بدجوری سوختم کلن همشون میخوان جاری بزرگمو بالا ببرن و منو بی اهمیت کنن بگن اهمیت نمیدیم بهت ..منم دلم شکسته چون هیچ وقت کسی رو ندارم باهاش حرف بزنم دلم نازک شده و ب رفتارا بقیه حساسم انگار منو نمیبینن و اهمیت نمیدن..مثلن این جاریم هی ب اون دوتا میگفت ی دختر بیارین بگیرم برا پسرام از بقیه نمیگیرم..حالا انگار من گفتم بیا دختر منو بگیر خیلی بی چشم و روهه
دوتا پسر داره انگار فرمانروا شده خودشو از همه برتر میبینه اصلا آدم خجالت میکشه حرفاشو بگه ازبس عقب موندس فکر میکنه من حسرت اونو میخورم در حالی ک بخدا همیشه از ته قلبم برا وجود دخترم از خدا ممنونم
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
بابا اینا مریضن نمیگم پسر بده ولی دوتاش خوبن و دوتاش عزیزن در کل با این رفتارش حالا شاید پسرا ...
قبل بارداری هاش خودش رو کشت ک پسر بشن ده کیلو بیس کیلو ارده میخورد میگفت میخوام پسر بیارم چشم بقیه در بیاد ..حالا خودش ۲۴ ساعتی در اختیار مادرشه ولی خانواده شوهر حق ندارن رنگ خونشو ببینن مادرشوهرش همش نفرینش میکنه میگه منو راه نمیده یروز بیام خونه پسرم منم یبار بهش گفتم انشاله دوتا عروس مثل خودت قسمتت بشه
دیگع هممون همینیم منم باشم ناراحت میشم سعی کن بهش نزدیک نشو زیاد منم با جاری هام ارتبا ...
ی جاریم نزدیکمه این خوبه..۴ تا هستیم. امروز رو مبل بودیم اون بدجنسه هی میگفتم کاش دوتا عروس فقط مثل شما دوتا قسمتم بشه..از عمق دل ناراحت شدم..چرا اینجوری فرق میذاره مگه من چمه بخدا از همشون بساز ترم همه هم میگن