من ۲۴ سال پیش ازدواج کردم همسرم دست خالی اومد خونه ای که گرفته بودیم یعنی فقط دو دست لباس داشت ریخت تو یه مشما مشکی و اومد
مادرش حتی یه دست رختخواب که معمول بود پسرا میبردنم بهش نداد
بعد از ۴ سال یدونه بالشت با جهاز خواهرش که تهران عروس شده بود فرستاد آوردن برای همسرم
از اون سال همسرم رو اون بالشت میخوابید
تا سه شب پیش که تصمیم گرفتم متقالش رو عوض کنم بالشت رو باز کردم که پر ها رو بریزم تو متقال جدید دو تا میخ سیاه و کج پیدا کردم 😑
مادرشوهرمم بی نهایت اهل این چیزاست بارها و بارها خودش تعریف کرده از دعاهایی که گرفته
منم خیلی تو زندگی سختی کشیدم حتی بچه دارم نشدیم هنوزم که هنوزه همسرم هر چی تلاش میکنه بازم پولش برکت نداره
موندم والا در حکمت اون دو تا میخ !