اره عزیزم الان خوندم
ببین منم یبار اینجوری شد رفتیم جنگل قسمت ابشار منوبودم و برادرزادمو شوهرم و کلی مرد و زن ک اونجا بودن 
قسمت ابشار صخره صخرس تا بالا پله کانی میری بالادقیقا میرسی زیر ابشار 
بعد ماهمینجوری میرفتیم بالا خیلی میترسیدم بیفتم بعضی سنگا لیزن
تانصفه بالا رفته بودیم و برادرزادم جلو افتاد رف منم سرم کلاه بود 
برادرزادم ک رفت بالا بعد من بودم پشت سرم شوهرم
من دیدم رفت بالا بعد یجا نتونستم برم بالا ی اقایی جفت شلوار برادرزادمو پوشیده بود نگا صورتش نکردم منم فک کردم اونه دستمو دراز کردم دستمو گرف قشنگ منو کشید بالا
برادرزادم ۱۲ سالشه باخودم گفتم ایول چ زوری داره برادرزادم تعجب کردم سرمو برداشتم بالا دیدم ی پسر جوون غریبس
وای منو میگی از خجالت رفتم زمین بدون اینکه تشکر کنم دی فرار🤣🤣🤣🤣ازش دورشدم رفتیم تا رسیدیم بالا بالا برای دراز زادم تعریف میکردم ک من یپسره رو باتواشتباه گرفتم هم ناراحت هم خندم گرفته بود هم گفتم اگ شوهرم متوجه نشده بذار متوجه نشه ک ناراحت میشی 
یهو شوهرم اومد گف چرا دست اون پسره رو گرفتی بقدری عصبی بود ک حدنداش 🤣🤣🤣
منم گفتم با برادرزاده اشتباه گرفتم خلاصه کلی توضیح دادم بعدم هرچی میگف میگفتم چشم دیگه ازکنارم جم نمیخورد اجازه نمیداد جلوتر راه بیفتم 😉😉😉
خیلی بدبودا اما گذشت و فراموش کردیم
اینجور مواقع باهاشون کل کل نکن بگو عمدی ک نبود عزیزم هرچی گف باهاش بحث نکن بعدا ک اروم شد خودش باهات خوب میشه یا اگ حرفی زده توهین کرده معذرت خواهی میکنه سعی کن یکم حق بدی مثلا 
من خودم تصور میکردم ک ی دختر جوان مثلا دست شوهرمو بگیره اتیش میگرفتم دقیقا توجایگاه اون خودمو تصور کردم مخصوصا ک خوشکل باشه ک خیلی بداتیش میگیرم شوهرتم اونجور شده
سعی کن زندگیتو خراب نکنی بخاطر ی ادم نفهمی کرده