بچه ها تو تاپیکای قبل گفتم مادر شوهرم با خاله شوهرم باهام سرسنگینن مادر شوهرم کلی بی احترامی به خانوادم کرد گفتم من حموم بودم خاله ش ک همسایمونه اومده دیده در و باز نمیکنیم ترسیدع گاز گرفتنمون
خلاصه دیشب خونه مادر شوهرم دعوت بودیم هیچ کدومشون باهام حرف نمی زدن اول خیلی دلم کرف ولی بعدا برام عادی شد منم با بقیه گرمگرقتم
عمه شوهرم بعد ۳ سال تو این وقت اومده حالا امشبم جاریم مهمونی گرفته حال ندارم برم شوهرمم پشتم نیس نمیدونم رفتمچیکار کنمکدلمنگیره😒