خاطرات طنز زندگیتون😂💙

🦦

ب معلمم گفتم زنعمو

نمیفهمم فازم چی بود یهو از دهنم در رفت

لایک

طلا ملا

ی پوروکسی طلا بفرس😂

با سه من ابرو پشمکی جلو کراش عشوه میرفتم

server=cloudflare.com.nokia.com.co.uk.do_yo.want_to.clash_with.this.www.microsoft.com.there_is_no.place_like.localhost.www.bing.com.count_withme.cyou.com.now_sudo.rm_rf.ddns.net.here.again_to_fight.with_everyone.i_am.the_internet.special_way.api-botcloud.co.uk.&port=443&secret=7hYDAQIAAQAB_AMDhuJMOt1tYWlsLmdvb2dsZS5jb20 : https://t.me/proxy?server=cloudflare.com.nokia.com.co.uk.do_yo.want_to.clash_with.this.www.microsoft.com.there_is_no.place_like.localhost.www.bing.com.count_withme.cyou.com.now_sudo.rm_rf.ddns.net.here.again_to_fight.with_everyone.i_am.the_internet.special_way.api-botcloud.co.uk.&port=443&secret=7hYDAQIAAQAB_AMDhuJMOt1tYWlsLmdvb2dsZS5jb20

😅😅منم میخواستم یکی صدا کنم مامان ،بابا ،داداش، آبجی، زنعمو،خاله،عمه، بعد اسمش میومد ورد زبونم

دستت طلا😍

دوران دانشگاه ی روز برفی از ده تا پله لیز خوردم تا پایین پله ها رفتم حسابی ضایع شدم پیش همه

یبار با خاستگارم رفتیم بیرون همون قرار اول بود بعد خونه

بعد رفتیم کافه من ابمیوه رو نصفه خوردم ک با کلاس شه بعد موقع رفتن دستم خورد لیوان افتاد شکست ابمیوه هم ریخت رو کفشم😂

بعد گیر داده بودم پول لیوانو بدی بهشون

اونم میکف نکرفتن بابا میخای به زور بدم😂😂میگفتم مدیون شدیم اخه😂😂😂🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️

یه بار پیش کسی که خیلییییی رودرواسی داریم هم خانواده خودم هم خانواده شوهرم برف زیادییییی باریده بود همه تو حیاط بودن شانس من واسع ضایع شدن من بگو اخه بیرون چه کار میکردین تو اون سرما منم خواستم برم دسشویی پایین پام لیز خورد جمع شدم جلو پای مهمونا همه زدن زیر خنده شوهرمم زده بود زیر خنده میگفتم بیا دسمو بگیر نمیتونست منم از شدن درد نمیدونستم بلند شم وای خدا چقد بد شد

اوایل دبیرستان سال اولم بود که خیلی تو فاز کراش زدن رو ملت بودم 😂تازه هم سرویس پیدا کرده بودم هم سرویسی هامم خیلی پایه بودن و همکلاس بودیم..بعد مدرسمون جای خوب شهر و هر روز بنز و پورشه رد میشد و اینا حتی مغازه دارای اون اطراف حتی سوپریا هم کراش بودن..😆ماشاللا داشام یکی از یکی ماهتر به چشم همسری😂😉🙂🧿.. خلاصه مدرسه تعطیل شد من داشتم به سمت مقصد انتظار برای سرویس میرفتم که روبه روش یه تزئینات اتومبیل بود بچه های سرویس یهو گفتن عه نگین اومدی داش.. بیا ببین منظره رو حال بنما😂😂بعد دیدم دارن یه داداشی که پشتش به ما بود  و با یه ماشین ور میرفت نشون میدادن منم گفتم اینکه معلوم نی گفتن ولی خیلی چیزههه ها.. ما هم اهل کراش در حال رفتن به سوی مغازه یارو(خدایی زشت نبود بدون زیارت ایشون و دیدن رخ او روانه خانه شوم؟!) .. که دیدم دوستان عین میتی کومان گرفتن مارو و گفتن عزیز دل خواهر زشت است عیب است منم گفتم پس چجوری ببینمش.. اونا هم محکم کیف من فلک زده چسبیده بودن که نرم🥲💔منم اومدم طی یک حرکت انتحاری بدوم برم اون سمت مغازه که شپلق پرت شدم زمین...و کراش العاملین همون لحظه برگشت منم عین مارمولک له شده کف آسفالت چسبیده..😔😂💔