بعد چند روز شوهرم باهام سر سنگینه من تو این شهر کسی رو ندارم دیروز به شوهرم گفتم منو ببره روستا پیش یکی از آشناها ی فامیلی مون ما رفتیم روستا شب شوهرم اومد دنبال مون حالا بچه هام ک از صبح گذاشته بودم واسه خودشون تو حیاط بازی کنن حسابی خودشون کثیف کرده بودن منم گفتم بزارم رفتم خونه میبرم شون حمام خلاص شوهرم اومد دنبال م بعد گفت قرار بریم خونه یکی از دوستام من تا حلا اصلا ندیده بودم جالب بود آنقدر شوهرم خوب حرف زد هرجی گفتم بچه ها اینا گفت اشکال نداره یه نیم ساعت میشینیم بلند میشیم
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
من خودم از دیشب هنگم میگم بدون این ک بفهمم رفتین یه جایی میخواستن برن واس خاستگاری منم خبر نبودم کلی اومدم از خونه زندگی شون تعریف کروم مثل خداروشکر خودمون خونه زندگیم خوبه ولی خونه هاشون خیلی قشنگ بود