من پسرم همون اول لاغر بود الانم ۱۵ ماهشع بازم لاغره زیاد وزن نمیگیره ولی همین که سالمه من شکر میکنم خانواده شوهرم خیلی اذیتم کردن که بچه رو حتما گرسنع نگه میداری😐شیر خشک هم کمکی میدادم ولی فایده ای براش نداشت همین دو روز پیش مریض بود تب شدید بی حالی الانه متوجع میشم سالم باشع لاغر باشه هم باید شکر کرد چاق باشه مریض چع فایده اخع
میشه ازتون خواهش کنم برای سلامتی مادرم دعا کنید حتی فقط در حد یک صلوات مادرم خیلی سختی کشیده رنگ خوشی ندیده و توی زندگی من هیچی برای من با ارزش تر از مادرم نیست هر کی برای مادرم دعا کنه منم برای آرامش زندگیش و رسیدن به تمام آرزو هاش دعاش میکنم😚اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجه تیکر تولد دو سالگی پسر عزیزم هست مادرت قربون چشمات بشه😍😍😍😍
فدات مرسی خیلی وقته نرفتم فقط دو بار رفتم اخرین بار گف ۲۳۰گرم
خب خوبه که من پسرم انومالی ۱۳۰۰ بود😐
میشه ازتون خواهش کنم برای سلامتی مادرم دعا کنید حتی فقط در حد یک صلوات مادرم خیلی سختی کشیده رنگ خوشی ندیده و توی زندگی من هیچی برای من با ارزش تر از مادرم نیست هر کی برای مادرم دعا کنه منم برای آرامش زندگیش و رسیدن به تمام آرزو هاش دعاش میکنم😚اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجه تیکر تولد دو سالگی پسر عزیزم هست مادرت قربون چشمات بشه😍😍😍😍
دقیقا هم قد منی که خیالت راحت منم اول ۴۵ بود بعد ازدواج اومدم تا ۵۳ 😁 بارداری اولم ۵۳ بودم ...
منم اول ۵۲ بودم ازدواج کردم شدم ۴۲ کیلو 🥲
تو این دوسال بازور خودم رسوندم به ۴۷ 😂
خیلی دکتر سرشناسیه و تقریبا کل فامیل همسرم پیش ایشون زایمان کردن و همه راضی ان خودمم خوشم نمیاد ازش ولی چون یبار سقط کردم و مادرشوهرم میگه تقصیر دکترت بوده ایندفعه حتما باید بری پیش این دکتر ک با تجربه هس
تپل بودن بچه ها ارثیه به نظرم.من و داداشم خیلی چاق بودیم وقتی به دنیا اومدیم.به نوزاد نمی خوردیم.مامانمم البته خیلیییی هله و هوله می خورد.😂😂
من ۳ کیلو و ۸۰۰ گرم بودم.داداشم ۴ کیلو و ۶۰ گرم.
غرورت تمامِ توست.هرگز آن را به هیچ و پوش نفروش.از آمیختن تفاهم و نیاز و هوس و وابستگی،چیزی خلق می شود که ما نامش را گذاشته ایم عشق. در زندگی ات آن را بار ها و بار ها تجربه خواهی کرد،و هر بار خواهی پنداشت که این بار تفاوت دارد،که هر بار اشتباهی بوده است،که این بار آخرین بار است...نمی گویم چیز بدی است،لازم است؛امّا غرورت را تنها برای یک بار و تنها برای یک نفر،فدایش کن... از کفرِ من تا دینِ تو راهی به جز تردید نیست...دل خوش به فانوسم نکن این جا مگر خورشید نیست؟...با حس ویرانی بیا تا بشکند دیوارِ من...چیزی نگفتن بهتر از تکرار طوطی وار من. یادمه قبل آشنایی با تو همیشه از اسمت بدم میومد....آدمی زاده دیگه با بعضی چیزا اُنس نمی گیره...روزی که دیدمت و اسمت رو پرسیدم با خودم گفتم شانس رو ببین یکی پیدا شد که دقیقا همون اسم رو داره...اما سرنوشت و تقدیر همیشه زورش بیشتر از خواسته ی دل ما آدماست...الان هر جا اون اسم رو می شنوم دیگه بدم نمیاد فقط و فقط یاد تو میفتم...یاد خودِ خودِ تو.😔😔