وقتی ازخونه دوستم اومدیم گفت بریم خونه پدرت وسیله هاروجمع کن بریم منم سریع جمع کردم راه افتادیم مادرش زنگ زدگفت کجایین گفتم داریم میایم گفت چرااومدین مگه قرارنبودصبح بیاین گفتم نزاشته بمونم این حقم نیس بعد۶ماه شوهرم کوبیدروسرم 😞🥺🥺🥺🥺🥺گفت چراگوه میخوری
منم گفتم ۶ماهه نیومدم چی میشدصبح میرفتیم تازه عروسم دلم خواسته مژه بزارم ماشینوزدکنارگفت کم زربزن شروع کردیم دعواکنارجاده کتکم زدمنم عصبی شدم چنگ انداختم صورتم همشوکندم