😭😭تو شکم
امروز رفتم تولد پسر دوستم منم ب نامزدم اس داده بودم ک میرم تولد میدونستم نمیزاره گفتم با دخترخالم میرم الکی
اونجا زنگ زد گفت چرا اس دادی ولی زنگ نزدی من هول کردم فهمید دروغ گفتم😭😭
البته ما چن وقت دیگه عقدمونه
هستین بگم بقیشو
تقصیر خودت بوده دروغ گفتی
همیشه راستشو بگو
خوب
همین الان جدی و سالم جلو برو تا بعد ب مشکل نخوری
ذود
خب
بعد من برگشتم خونه زود
اومده بود الا دم در درو باز کردم گف چرا دروغ گفتی بعد سرشو کوبید به درمون😭😭من ترسیدم گریه کردم مامانم زود اومد درو بستیم نزاشتیم دیگ حرف بزنه
بعد زنگ زد به مامانم گلی گفت غلط کردم اشتباه کردم ولی مامانم عصبی بود میگف بچمو ترسوندی قط کن برم پیش دخترم
من از پنجره نگاش کردم دیدم خون اومده از سرش طاقت نیوردم رفتم دم در دستمال کاغذی گذاشتم روش 😭😭
همه جا خون بود جلو در بعدم بدون هیچ حرفی رف
ازین الکی غیرتیاس ک اعتقادشون اینه جایی نری با هیچکی حرف نزنی روزی صدبار چکت کنه؟
تا عقد نکردی تجدید نظر کن شکاک هم هست صد در صد
کاش حرف مادرتو گوش داده بودی خونه میموندی .
الان این رفتار میشه عادتش که تو رو به این وسیله بترسونه .
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
